جهرمی عن است*

3K 385 4
                                    

تهیونگ ساعت 1 به خونه اش رسید
خودشو روی کاناپه انداخت و به اعماق فکرش فرو رفت

هووووف نمیدونم چه مرگم شده ولی هربار که جونگکوک و میبینم قلبم عین گنجشک تند میزنه
عررررررررررررررر
یونگی"
امروز شنبه بود و من میخواستم یه ملاقات با جیمین داشته باشم
گوشی مو برداشتم تا بهش زنگ بزنم
بوققققق بوققققق
_الو؟
سلام جیمین
_عه یونگی تویی؟
اره خودمم
_اووو چیزی شده بهم زنگ زدی؟
امم میخواستم بپرسم میخوای امروز و باهم بگذرونیم؟
مضطرب پرسید
_اممم امشب بریم بار پس
من خیلیییی وقته نرفتم
باشه فقط ساعت چند؟
_ساعت 8 میام دنبالت آدرس تو بده لطفا
ادرس دادن*
پس میبینت
و پایان تماس*
یننسدیدیتیتتیتفتتی عررررر باید بهترین تیپم و بزنممممممم
یوویدیدیندیدی هقققق
جیمین*
هولی شت قراره خیلی خوشبگذرههههههههه
هو هووووووو

جونگکوک*
تکیونا مامان بابات رسیدن کره بریم خونه؟
ت:اخجوووووون بالاخره اومدننننننننن
جونگکوک لباسای تکیون و تنش دادو بعد از پوشیدن کت خودش سوییچ و برداشت و با تکیون به پارکینگ رفت
تکیون پشت نشست و تا رسیدن به خونه اشون شعر میخوند و دست میزد
و همین باعث لبخند ملیح جونگکوک شد

بعد از رسوندن
تکیون به خونه برگشت و سعی کرد روی کارش تمرکز کنه ولی نمیشد
اون پسر فوق کیوت از ذهنش نمیرفت
یعنی بهش حس دارم؟ "
نه بابا اصلا امکان نداره
آره من خودمو میشناسم اون تایپ من نیست
وایییی خدا چکار کنم
X:برو پیش جین هیونگ
_وات؟
این کیه؟
لعنتی کی تو این خونه است؟
X:نترس غریبه نیستیم
_هییننن نکنه دزدی؟
X:نچ اینجوری نمیشه
_ودف واضح صحبت کن
X:ببین من اکسم تو هم جونگکوکی همین واسه هم کلام شدن کافیه
_تو چی هستی؟
کجایی دقیقا؟
X:فکر کن جئون، فکر
_آه لعنت نمیشناسم تورو
X:بیخیال پاشو برو تهیونگ و بکن (وقتی منم اسمات میخوام😐)
_وات؟،اون منشیمه فقط
X:عه ولی من فک کردم بهش علاقه داری
_بهتره ازین فکرا نکنی
X:یعنی نمیخوای بکنیش؟
جونگکوک کمی فکر کرد به اون کیون قلمبه که دیشب نزدیکش خوابید به لبای صورتیش و پوستی که طلائی مانند بود
خاک بر سرم دیوونه شدم رفت
X:دیوونه نشدی جئون
هورنی شدی!

_________________________
وسط اجرای مسخره توکوپدیا که برای ماه رمضونه واستون اپ کردم😂😂
به نظرتون اجرا میکنن؟، 😑
فقط یه مصاحبه کوچولو کردن و رفتن/:

before you Onde histórias criam vida. Descubra agora