ددی-

2.9K 338 2
                                    

اخ دلم یددیدیدید
نگاهی به تهیونگ کردم، اونم داشت میلرزید و زیره دلش و گرفته بود
فاک چمون شده؟
همون لحظه هواپیما فرود اومد
مسافرا با نظم پیاده میشدن و وارده فرودگاهه بین المللی ایتالیا شدن
تهیونگ احساسه مرگ داشت چون افکاره مسخره و شهوت امیزی جلوی چشماش رژه میرفتن و نمیشد کنترلش کرد هر چند لحظه یه بار به کوک که وضع و حالی نداشت نگاه می‌کرد
چمدون هاشونو تحویل گرفتن
و سمته هتل رفتن
تهیونگ احساس می‌کرد دلش و اون دیکه لعنتیش داره از درد میترکه
اوف چطوری تحریک شده بود آخه؟
با صندلیه جلوش؟
نگاهی به جونگوک انداخت که داشت کلیده اتاقاشونو میگرفت
رویه صندلی  های هتل نشست و منتظره این بود که جونگکوک کلیده اتاقشو بده تا از این مخمصه خلاص شه

جونگکوک"
ودف آخه یعنی چی که فقط یه اتاق رزرو کردم؟
-آقا تو سیستم ثبت شده لطفا سر و صدا نکنید
پوفی کردم و با کلافگی کلید وگرفتم و سمته ته رفتم
+آه تهیونگ نمیدونم چی شده ولی میگن من یه اتاق بیشتر رزرو نکردم در حالی که اینطور نیست ولی فعلا بیا بریم استراحت کنیم بعدا حلش میکنیم
تهیونگ به زور خودشو به اتاق رسوند و خب اصلا جَوه خوبی نبود چون هر دو تحریک شده بودن و هورنی

جونگکوک که سریع به حموم رفت چون نگاه‌شو نمیتونست کنترل کنه و همش به کونه ته نگاه می‌کرد
________________________
ته نگاهی به چمدونش انداخت،،،، لباس خوابش و پوشید و رو تخت دراز کشید سرش گیچ میرفت و احساسه آدمای مست و داشت و فقط به این فکر می‌کرد که یه دیکه لاناتی بره تو سوراخش تا از این عذاب خلاص شه
جونگکوک و دید که با یه حوله دوره کمرش بیرون اومد زبونش و رو لبش کشید و سره جاش نشست

هردو با شهوت همدیگرو نگاه میکردن
کوک"
ت.. تهیونگ؟
_کوک... ح.. الم خوب نیست
و عرق سردی رو حس کرد که از کمرش سُر خورد
+منم حالم خوب نیست....
و کناره ته روی تخت نشست
تهیونگ نزدیک تر اومد و لباش و آروم رو لبایِ جونگکوک کشید
_میخوامت..... ددی
_____________________
سلوم به جغدا😎
خب من تا پارته 20 نوشتم اونم 1 هفته پیش🤣
ولی در حدی گشاد شدم که اصن حسه اپ کردن نیست😐
'رویه مبله 3 نفره زیره باده کولر با یه پتوی پلنگی دراز کشیدم'
و این خیلی حال میده بهم حق بدین😔😂

before you Where stories live. Discover now