گلدون صورتی🙂😂

2.6K 374 26
                                    

روز یکشنبه ی تهیونگ با صدای زنگ های پی در پی شروع شد
مادرش صبح زود به کره رسیده بود و این یعنی شروع بدبختی

_هیییین تهیونگ این لباس چند روزه تو تنته؟
+دو روز
_خاک تو سرت اگه من برم تو قراره چکار کنی آخه؟
زنم که نمیگیری
+عوضش یه داماد خوشتیب گیرت میاد
دوست نداری؟
_هوووف حالا هرچی
خانم کیم هر چند ریکشنی نشون نمی‌داد ولی ازینکه قرار نیست هیچوقت نوه دار شه ناراحت بود ولی خب این گرایشه پسرشه و نمیشه عوضش کرد

"پس تصمیم گرفت باهاش کنار بیاد"

تهیونگ که دید مامانش پکر شده از پشت بغلش کرد و بعد از اتاق بیرون رفت تا مادرش استراحت کنه

جیمین"
با سر درد وحشتناکی از خواب بلند شدم
+فاک درد میکنه
اووووف
_نام نام نام
+تیتیتیتیتی فاک چی بود؟
(از روی تخت پرت میشود) 😂
_هوم؟کی بود؟
یونگی از جاش بلند شد و نگاهش به جیمینه شلخته افتاد
_*خنده
+چ.. چ... را میخندی؟
مضطرب پرسید
_ام خب دیشب......
+هییین چی شد؟
(اونایی که ستاره دارن زمزمه های جیمینن)
*نکنه ریدم به خودم؟
+من کار.... بدی.... کردم؟ احتمالا؟
_خب راستش.....ما
*نکنه گوزیدم؟
*یا شایدم...... تف کردم تو دهنش؟
+وای یونگی من و ببخش آخه با همه اینکارو میکنم اصلا وقتی مست میشم کنترلم دست خودم نیست
_چیییی؟ با همه؟
خیلی نا امید پرسید
+خب راستش... آره... یه عادت مستی داغون
*باید الکل و ترک کنم واقعا
یونگی آهی کشید از جاش بلند شد و تیشرت شد پوشید
+او... ه
*چرا لباسش و در آورده بود؟
و تازه به خودش دقت کرد که فقط یه باکسر تنشه و گردنش کمی سوزش داره
و البته کمی کمر درد
_خدافظ
و یونگی از بار خارج می‌شود
جیمین که هنگه هنگ بود سعی کرد دیشب و به یاد بیاره
ولی هیچی یادش نمیومد
اه لعنت بهش
یونگی"
باورم نمیشه که انقدر بد باشه ولی اون خودش بهم گفت منو دوست داره
حتی بهم گفت پیشی-🥺😂-هعی چه میشه کرد
" اون با همه میخوابه*
"و این عادت مستیشه
این چیزی بود که اون فکر می‌کرد
فلش بک دیشب"
جیمین لباش و رو لب یونگی گذاشت

کمی لباش و به لب یونگی مالید و جدا شد ولی چون دستاشو از کمر یونگی جدا کرد رو زمین افتاد و نتیجش کبود شدن گردنش کمرش و پاش شد

یونگی اون و به بلند کرد و توی یکی از اتاقا برد لباس هاشو در اورد و به کبودیا نگاه کرد
_نگاه کن چکار کردی با خودت
و نگاه دلسوزی انداخت
از جاش بلند شد و از اتاق خارج شد و دره اتاق و قفل کرد
با پای پیاده به داروخونه رفت و مسکن و پماد گرفت
به اتاق بار برگشت
رو کبودیا پماد زد و به خورده جیمینه مست مسکن داد و برای اینکه یکم شیطونی کنه لباساشو درآورد و کنار جیمین برهنه خوابید و متوجه شق کردن جیمین نشد
پایان فلش بک"
جونگکوک"
به زورررر از تختم دل کندم که کسی که پشته دره خونمه و داره زنگ و در و میسوزونه و اون قطعا جین هیونگه  رفتم در و باز کنم تا زنگ در نسوخته بیارمش تو خونه
+وای جین هیونگ یه بار در بزن خواهشا
سوخت زنگ در
تقصیر خودته کیلید و ازم گرفتی😒_
نامجون:ببخشید جونگکوکی جین هیونگت یکم عصبیه
+چرا؟مگه چیشده؟
نامجون:خب من....
_آقا زدن ظرفی که روش گلای صورتی داشت و شکونده
بعد میگه ناراحت نباش برات میخرم
آره برو با اون قیمت گرون بخرش و دوباره بشکون
جونگوک خنده ای کرد و سمته یخچال رفت تا شیرموزشو بنوشه
مثل اینکه جین هیونگ دلش از جونی هیونگ پره
______________________________
ام چند نفری که دارن فیک و میخونن میشه درباره ی فیک نظر بدین؟ که چطوره؟ 😐😂
احساس میکنم مزخرفه چون واقعا، 💀😂

before you Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang