_ خب بچه ها بریم پذیرایی باهاتون کار دارم
رفتن پذیرایی
خب بچه ها جونگکوک فعلا شرایطش رو نداره که به عنوان لونا من معرفیش کنم پس می مونه واسه بعدا
$ خیلی بهتره باید آمادگی داشته باشه
همه حرفش رو تایید کردنبعد از اینکه کلی باهم گفتیم و خندیدیم و من
کلی با اونها صمیمی شدم .& تهیونگ ما دیگه میریم شب شده
_ باشه نونابعد از خداحافظی گرمی که کردیم همشون رفتن
_ کوک
+ بله دد
تهیونگ از پشت بغلم کرد
_ نظرت چیه فردا بریم خرید
+ وایی آره
_ پس فردا میرم خرید با بیبیم+ ممنون ددی
با لوسی گف
_ بریم بخوابیم
+ بریمددی براید استایل بغلم کرد و من سرمو توی سینش مخفی کردن من رو گذاشت روی تخت
و شروع کرد به قلقک دادنم+ وای نه
_ بیبی کیوتتتدست از قلقک دادنم برداشت و یک بوسه روی لب هام گذاشت بغلش کردم گونش بوسیدم و
خوابیدیم€€€€€€€€€€€€€€€€€€
صبح با درد شدید شکمم بیدار شدم
+ آییییی
_ چی شده عزیزم
بدون هیچ حرفی لب هامو روی لب هاش گذاشتممیدونستم چون توی هیته کنترلش دست خودش نیست و داروی کاهنده هم زیاد خوب نیست
رفتم داروی کاهنده آوردم بهش دادم آروم گرفت
این آخرین بار بود .
دفعه بعد باید باهم رابطه داشته باشیم
بدون هیچ حرفی رفتم پیشش
دندونای نیشمو در آوردم_ کوک میخوام مارکت کنم میشه؟
+ ب.. ب... باشهآروم دندونامو توی گردنش فرو کردم .
دردش اومده بود و قیافشو جمع کرد
دندون هامو در آوردم_ دیگه تمامت ماله منه عشقم
+ خوشحالم
خیلی خوشحال بودم که میتونم اون رو تا آخر عمر داشته باشم
_ کوک+ بله
_برو یه دوش بگیر صبحانه بخوریم که بریم خرید
+ باشه ددحمامم که تموم شد رفتم پیش ته صبحانمون رو خوردیم
و یکم فیلم نگاه کردیم_ ساعت چنده کوکوی من
از لقبی که بهم داد خندم گرفته بود+ ساعت 4بعد از ظهر
_ بریم آماده شیم+ اوکی بریم
رفتیم لباس پوشیدیم البته من که لباس نداشتم از لباس های ته برداشتم
_ بریم کوکی
+ بریم ددی
________________
ESTÁS LEYENDO
Beautiful Lonely
Fanficکوک داخل یک خانواده فقیر به دنیا اومده و مادر پدرش رو داخل تصادف از دست میده . چی میشه با دوستش جیهوپ بره به کلاب و بعدش.. ژانر : هپی اند - اسمات - امپرگ - کمی کمدی - فلاف کاپل اصلی : ویکوک فرعی : نامجین و یونمین اتمام یافته