part 8

6.6K 716 41
                                    

_ خب بچه ها بریم پذیرایی باهاتون کار دارم

_ خب بچه ها بریم پذیرایی باهاتون کار دارم

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

رفتن پذیرایی

خب بچه ها جونگکوک فعلا شرایطش رو نداره که به عنوان لونا من معرفیش کنم پس می مونه واسه بعدا

$ خیلی بهتره باید آمادگی داشته باشه
همه حرفش رو تایید کردن

بعد از اینکه کلی باهم گفتیم و خندیدیم و من
کلی با اونها صمیمی شدم .

& تهیونگ ما دیگه میریم شب شده
_ باشه نونا

بعد از خداحافظی گرمی که کردیم همشون رفتن

_ کوک
+ بله دد
تهیونگ از پشت بغلم کرد
_ نظرت چیه فردا بریم خرید
+ وایی آره
_ پس فردا میرم خرید با بیبیم

+ ممنون ددی
با لوسی گف
_ بریم بخوابیم
+ بریم

ددی براید استایل بغلم کرد و من سرمو توی سینش مخفی کردن من رو گذاشت روی تخت
و شروع کرد به قلقک دادنم

+ وای نه
_ بیبی کیوتتت

دست از قلقک دادنم برداشت و یک بوسه روی لب هام گذاشت بغلش کردم گونش بوسیدم و
خوابیدیم

€€€€€€€€€€€€€€€€€€

صبح با درد شدید شکمم بیدار شدم
+ آییییی
_ چی شده عزیزم
بدون هیچ حرفی لب هامو روی لب هاش گذاشتم

میدونستم چون توی هیته کنترلش دست خودش نیست و داروی کاهنده هم زیاد خوب نیست
رفتم داروی کاهنده آوردم بهش دادم آروم گرفت
این آخرین بار بود .
دفعه بعد باید باهم رابطه داشته باشیم
بدون هیچ حرفی رفتم پیشش
دندونای نیشمو در آوردم

_ کوک میخوام مارکت کنم میشه؟
+ ب.. ب... باشه

آروم دندونامو توی گردنش فرو کردم .
دردش اومده بود و قیافشو جمع کرد
دندون هامو در آوردم

_ دیگه تمامت ماله منه عشقم
+ خوشحالم
خیلی خوشحال بودم که میتونم اون رو تا آخر عمر داشته باشم
_ کوک

+ بله
_برو یه دوش بگیر صبحانه بخوریم که بریم خرید
+ باشه دد

حمامم که تموم شد رفتم پیش ته صبحانمون رو خوردیم
و یکم فیلم نگاه کردیم

_ ساعت چنده کوکوی من
از لقبی که بهم داد خندم گرفته بود

+ ساعت 4بعد از ظهر
_ بریم آماده شیم

+ اوکی بریم

رفتیم لباس پوشیدیم البته من که لباس نداشتم از لباس های ته برداشتم

_ بریم کوکی

+ بریم ددی

________________

Beautiful LonelyDonde viven las historias. Descúbrelo ahora