[Kris]
صبح زودتر سوهو بیدار شدم.نمیخواستم بیدارش کنم پس در حد یه لمس کوتاه گونش رو بوسیدم و بی سر و صدا از اتاق رفتم بیرون.
امروز روز ماموریته...
با یه mark xix سمت ماشینی که اعضا از قبل سوارش شده بودن رفتم
ماموریت خیلی ساده بود،فقط باید اون رو از زندان میدزدیدیم و کیونگ و سهون رد ما رو پاک میکردن و بعدش وسطای مسیر برای لحظه ای وایمیستادیم تا اونو از ماشین خودمون به ماشین بک و چان منتقل کنیم...
هممون برای رد گم کنی لباس افسران پلیس رو پوشیده بودیم و ماشینمون یه ماشین مشکی بود.
بلاخره بعد یه ساعت رسیدیم،تائو که ماسک زده بود سریع تونست نام جیهیوک رو تشخیص بده و بهش گفت که اونو اسکورت میکنه.
از طریق آیینه بغل ماشین حواسم بهشون بود..سمت ماشین اومدن و همین که جیهیوک در ماشین رو باز کرد و سوار شد لو دستمال آغشته به کلروفرم رو روی دهنش گذاشت و در عرض یه ثانیه اون بیهوش شد.
رانندگی با من بود و کای کنارم نشسته بود،لو و جیهیوک و تائو عقب نشسته بودن و جیهیوک بین اون دوتا بیهوش افتاده بود.
قبل از شروع این ماموریت برگه ای رو به ییشینگ داده بودم و بهش گفته بودم اگر اتفاقی برام افتاد اون رو به سوهو بده...
هنوز چند لحظه از فکرم نگذشته بود که یه گلوله شیشه پنجره کنارم رو شکست.
لعنتی کمین کرده بودن..
تیر تقریبا توی صندلی کای فرو رفت و کاملا تونستم سست شدن بدنش رو بدون نگاه کردن هم بفهمم.
مطمئنن با مشکلات عصبی که کای داره اگر باز تیر بخوره کسی که بهش تیر زده باید خودش گورش رو بکنه و توش بخوابه!
تائو و لو اسلحه هاشون رو در اوردن و به ماشینی که تعقیبمون میکرد شلیک کردن..
دنده رو عوض کردم و سرعت ماشین رو بیشتر میکنم و به بوقایی که ماشینای اطراف میزنن توجه ای نمیکنم.
از عمد بین ماشینا ویراژ میدم تا دشمنامون رو گیج کنم و کارشون رو سخت تر کنم.
همین که به مکان تعیین شده رسیدیم...ترمز رو کشیدم و سریع جیهیوک رو به ماشین چان انتقال دادیم و چان با سرعت بالایی شروع به رانندگی کرد و ماشینشون از اونجا فاصله گرفت.
ماشینی که تعقیبمون میکرد دقیقا جلوی ما وایساد و چهار پسر مسلحه از ماشین خارج شدن...سهون از قبل توی یکی از ساختمونای اطراف آماده بود و فقط با یه اشاره من شلیک میکرد،به همین دلیل خیالم راحت بود.
پوزخندی زدم:
+ واو ببین کی اینجاست!
صدام توی منطقه خالی از سکنه پیچید.
YOU ARE READING
𝐋𝐨𝐯𝐞 𝐒𝐡𝐨𝐭
Romance❥︎ Main_couple: krisho ❥︎ Sub_couples: xiuchen - chanbaek - sehsoo ❥︎ genre:Romance,criminal,Angst,happy end ❥︎ Summery: وو ایفان و تیمش مامور میشن تا دختر یه تاجر موفق رو بدزدن و به قتل برسونن...اون دختر موفق شده بوده موقع یکی از جنایت ها اونا رو...