[Kris]
توی اون لحظه،مثل اینکه زمان بلاخره منجمد شده بود و من احساساتم رو از طریق بوسه به اون منتقل میکردم.احساسات ناگفته ای که توی وجودمون بود الان روش پرشوری برای گفته شدن پیدا کرده بودن..بوسه رو بلاخره با حس کمبود اکسیژن شکستیم.با نفس نفس زدن با نگاهی که اون رو میپرستید بهش خیره میشم. اون از نزدیک واقعا خیلی زیباتر از همیشه بود...وقتی که سرش رو بالا اورد و چشمای زیباش رو دیدم حس کردم دوتا دونه قهوه بو داده بین خامه قرار دارن و باعث ایجاد یه کریستال عمیق میشن و گرمای خورشید رو منعکس میکنن...
اون چشما بسیار جذاب و در عین حال اعتیاد آور و خطرناک بود.یهو اون چشما پر از وحشت شد و برای لحظه ای از این تغییر احساس ناگهانی گیج شدم.الان حال هردوی ما خوب بود و کنار هم بودیم پس این وحشت از چی بود؟...
- این اشتباهه
سکوت توی منطقه ممنوعه که متوجه شدم اتاق شخصیشه رو ناگهان شکوند.وحشت و ناامیدی صدای اونو گرفته کرده بود و منو متعجب میکرد این سوال رو توی سرم به وجود میورد که چیشده؟ و اون همچنان به تکه تکه کردن قلبم ادامه میداد...
- ممن نمیتونم با تو باشم..
بالاخره از بهت بیرون میام و با گیجی نگاهش میکنم:
+ چرا؟
- من ننامزد کسیم کریس...
سوهو با ناامیدی که توی چشماش واضح بود بهم خیره میشه و این واقعیت رو که همسر آیندش کسی غیر منه رو فریاد میزنه.
+چیشده؟این ششوخیه درسته میون؟
بهش نگاه میکنم،دلم میخواست بگه این فقط یه شوخی کثیفه و میخواد فقط کمی کرم بریزه ولی وقتی که غم رو توی چشماش دیدم فهمیدم این اتفاق واقعی ترین شوخی دنیاست..
- بابام همه چیز رو از قبل برنامه ریزی کرده.ممن فکر کردم که تتو رو دیگه از دست دادم...به خاطر همین با تمام اتفاقات مموافقت کردم...چون دیگه فرصتی برای کنار تو بودن نداشتم
سرش رو پایین انداخت و نگاهش رو به کفشاش دوخت انگار که نمی خواست توی چشمام نگاه کنه...
با اینکه میدونستم غیر ممکنه با تمام نا امیدیم سعی کردم اونو متقاعد کنم :
+میتونی لغوش کنی...من الان پیشتم.مما میتونیم این مشکلو با هم حل کنیم میون
- نه نه نمیتونم...
ناامید سرش رو تکون داد و با کشیدن آه غمناکی ادامه داد:
- ععروسی پس فرداست...من ننمیتونم لغوش کنم
شوکه شده بودم...فکر میکردم همه چیز زیر نظرمه ولی همچین موضوع مهمی رو از دست داده بودم.آهی کشیدم و دستام رو روی گونه های شیری رنگش گذاشتم و سرش رو بالا اوردم.وقتی با چشمای غمگینش بهم نگاه کرد لبخند امید بخشی بهش زدم:
YOU ARE READING
𝐋𝐨𝐯𝐞 𝐒𝐡𝐨𝐭
Romance❥︎ Main_couple: krisho ❥︎ Sub_couples: xiuchen - chanbaek - sehsoo ❥︎ genre:Romance,criminal,Angst,happy end ❥︎ Summery: وو ایفان و تیمش مامور میشن تا دختر یه تاجر موفق رو بدزدن و به قتل برسونن...اون دختر موفق شده بوده موقع یکی از جنایت ها اونا رو...