[kris]
- باهاش چیکار کنیم؟
به چانیول که این سوال رو پرسیده بود نگاه کردم:
+ نمیدونم..میخوام اونو بکشم و بعد بندازمش بیرون اما به یه دلیلی هم نمیتونم ولش کنم
به کسی که انتظار یه ایده رو ازش داشتم نگاه کردم.
کیم جونمیون یا همون سوهو از قبل توی یکی از اتاقایی که دادستانا موقع بازجویی ازش استفاده میکردن زندانی شده بود و تمام حالتاش رو زیر نظر داشتیم.
دی او_ بعدا راجب اون فکر میکنیم ولی الان یه ماموریت جدید داریم
پرونده ای که حاوی ماموریت جدید بود رو بهم داد:
- اسم جیهیوک،تاجر پر شایعه و رسوایی که این سه شنبه قراره از زندان آزاد بشه و کسی میخواد اون و بچه هاشو بکشه.ما باید اونو بدزدیم و نجات بدیم و بزاریم کسی که میخواد بچه هاش رو بکشه کارش رو انجام بده.کسی که این ماموریت رو بهمون داده میخواد جیهیوک رو جایی ببریم که اون بتونه شکنجش کنه یا یه جورایی تیککه پارش کنه...حقوق زیادی برای این کار بهمون نمیدن،فقط نیم میلیون.قبول کنیم یا نه؟
کیونگ توضیحات کوتاهی راجب عملیات داد.با شنیدن جمله آخرش توی دلم تحسینش کردم.هیچ وقت اعضا رو مجبور به کاری که نمیخواستن نمیکردیم و بیشتر تصمیم گیریا طبق رای اکثریت بود.
چانکای_ما هستیم..
بعد از اونا تائو،لو و سهون حضورشون رو اعلام کردن.
بک_ من با هرچی که شما برنامه ریزی کنید مشکلی ندارم.پس منم هستم
همه موافقتشون رو اعلام کردن.
+ طبق معمول چن و بک منتظر شیو و کای برای اطلاعات بمونید.شیو اطلاعاتی از گروهی که برای کشتن بچه های جیهیوک پول گرفتن پیدا کن.فکر کنم باند رد دراگون یا بلک باشن اما احتمال اینکه یه گروه اماتور جدید هم داشته باشیم زیاده
مکث میکنیم و نگاهم رو به سهون و کیونگ میدم:
+ شما مسئول کمین کردن برای قاتلای دیگه اید مطمئن بشین اعضا از هر تهدیدی که ممکنه باندای دیگه ایجاد کنن در امان باشن.میدونم همتون با وجود وضعیت این کار رو حرفه ای انجام میدین
سرشون رو تکون دادن
+ منتظر میمونم این نقشه کامل بشه اما قبل از اون...باید راجب اون پسر فکر کنیم...کیونگ میخوام باهات صحبت کنم...تنها!
با اشاره به سوهو گفتم و به کیونگ نگاه کردم تا دنبالم بیاد.
به محض اینکه وارد اتاق شدیم کیونگ سمتم برگشت:
- تو هیچ وقت اینطوری رفتار نمیکردی کریس...چرا انقدر عوض شدی؟
آهی کشیدم و بهش نگاه کردم:
YOU ARE READING
𝐋𝐨𝐯𝐞 𝐒𝐡𝐨𝐭
Romance❥︎ Main_couple: krisho ❥︎ Sub_couples: xiuchen - chanbaek - sehsoo ❥︎ genre:Romance,criminal,Angst,happy end ❥︎ Summery: وو ایفان و تیمش مامور میشن تا دختر یه تاجر موفق رو بدزدن و به قتل برسونن...اون دختر موفق شده بوده موقع یکی از جنایت ها اونا رو...