part.10

94 38 1
                                    

[سوم شخص]

- عوضی بگو برای کی کار میکنی؟

کریس مشتی به صورت فرد مقابلش زد ولی مردی که به صندلی بسته شده بود بازم حرفی نزد

لگدی به صندلی زد که مرد بسته شده با صورت همراه صندلی زمین خورد

کیونگ با لبخند به کریس پیوست...به کریس نگاه کرد و مرد قدبلند سرش رو به تایید تکون داد

مطمئنن سرگرم کننده میشد..کیونگسو فریاد زد:

- کای، اون موش لعنتی و مشعل رو بیار.

جونگ که انگار منتظر بود تا با اون شخص خوش بگذرونه فریاد زد:

- اومو..عوضی کوچولومون میخواد خیلی بد بازی کنه

پوزخند دیوونه‌واری زد

- مردن به نظر خوب میاد نه؟

کریس در گوش اون مرگبار زمزمه کرد و مرد از لحنش لرزید..کای همراه یه موش صحرایی و مشعل اومد..مرد که میدونست قراره چه اتفاقی بیوفته بدتر از قبل لرزید..

کیونگ موش صحرایی که یه هفته چیزی نخورده بود رو بیرون اورد...

آخرین بار،گوشت تازه آخرین قربانی که حرف نمیزد رو خورده بود‌..

کریس یه لیوان فلزی برداشت و با یه حرکت سریع موشی که روی بدن مرد بود رو توی لیوان فلزی اسیر کرد...

کای با نگاه شوم و هولناکی مشعل رو سمت لیوان فلزی گرفت و لیوان شروع به گرم شدن کرد...

موش برای نجات از گرما هرکاری میکرد،از جمله حفاری توی بدن اون مرد...

بدنش رو تکون میداد و میخواست خودش رو آزاد کنه ولی هیچ فایده ای نداشت...

کای دست از سوزوندن لیوان برداشت و بهش فرصت داد

کریس با هیجان و بی‌تاب به مرد نگاه کرد

+ خب...بنال!
ولی مرد باز سکوت کرده بود کیونگ با دیدن سکوت مرد به کای علامت داد که باز لیوان فلزی رو بسوزنه و در عرض یه دیقه مرد از ته گلو فریاد میزد و موش شروع به کندن گوشتش کرده بود..

اونا از قبل به شنیدن این دادا عادت داشتن و فقط با خونسردی به موشی که کارش رو میکرد خیره شده بودن..

موش انقدر حفر ‌کرد که در آخر خون از لگن مرد بیرون پاشیده شد و موش بیرون رفت..

کای با هیجان و اشتیاق درحالی که میدونست دو نفر دیگه قراره بازجویی بشن گفت:

- لعنتی خیلی سرگرم کننده بود...بیاید دوباره اینکار رو انجام بدیم

کیونگ_نه برای امروز کافیه ما تمام اطلاعات مورد نیاز رو داریم اما فکر میکردیم کمی سرگرمی بد نباشه بهتره جسدش رو از بین ببری...

𝐋𝐨𝐯𝐞 𝐒𝐡𝐨𝐭Where stories live. Discover now