نفس سنگینی کشید و به پرونده ی باز روبه روش خیره شد، برای بار چهارم اون قاتل تونسته بود از چنگش فرار کنه و سرگرد و افرادش رو دور بزنه.
"باید یه راهی باشه که اون عوضی رو هرچه سریع تر دستگیر کنم"
همونطور که با خودش زمزمه میکرد به صندلیش تکیه داد که با صدای در به خودش اومد
"بیا تو"
"قربان همانطور که دستور دادید دوربین های خیابونای اطراف استادیوم رو چک کردیم"
"خب؟"
"هیچ مورد مشکوکی رویت نشد"
آهی کشید و سرشو به معنای فهمیدن تکون داد:
"ممنون ستوان، میتونی بری خونه، شیفتت تا دیشب بود، درسته؟"
"موردی نیست سرگرد، جایی نداشتم برم، "
تهیونگ سرشو اورد بالا و با تعجب به ستوان پارک نگاه کرد:
"درو ببند"
ستوان پارک هیوجو بی حرف چرخید و درو بست و همونطور که موهای دم اسبیش رو مینداخت پشت سرش، به سمت میز سرگرد اومد.بلافاصله سرگرد ادامه داد:
"مگه اپارتمانت رو تحویل ندادن دیروز؟"
"نه هنوز، مثل اینکه مستاجر قبلی به مشکل خورده و نتونسته تخلیه کنه"
"پس اون جیمین چیکاره س؟ بهش بگو دو دقیقه ازون دخترا دل بکنه و بیاد دنبالت"
پارک هیوجو اخم مصنوعی کرد و گفت
"ولش کن سرگرد، بزار به خراب بازیاش ادامه بده، من همینجا میمونم"
و به سمت میزش اشاره کرد،
"حرف الکی نزن هیوجو، اینجا که نمیشه خابید، توهم خسته ای و باید استراحت کنی، الان به جیمین زنگ میزنم بیاد دنبالت، مرخصی"
پارک هیوجو لبخندی زد و احترام نظامی گذاشت:
"مچکرم سرگرد"
و برگشت تا وسایلشو جمع کنه ک تهیونگ دوباره صداش کرد:
"ستوان پارک، به سروان چا بگو بیاد اتاقم"
هیوجو چشمی زیرلب گفت و از اتاق سرگرد خارج شد، خمیازه ای کشید و ساعتشو نگاه کرد، تازه افتاب درومده بود و از چهار ساعت پیش که تیم تهیونگ از کنسرت دست خالی برگشته بودند تا الان داشت دوربین مخفی های محل رو نگاه میکرد و حسابی خوابش گرفته بود،
همونطور که پاهاش رو روی زمین میکشید به سمت میز سروان چا رفت و دوتا زد روی میز تا اونو از خواب بیدار کنه:
"سروان چا، لطفا برید اتاق سرگرد"
چا اون وو دستپاچه بلند شد و سریع موهاشو درست کرد
YOU ARE READING
Changes
Fanfiction_من....من...میترسم تهیونگ +جونگکوک..جونگکوک...گوش ت با منه؟ دنیا رو به آتیش میکشم اگه دستش بهت بخوره، قسم میخورم ژانر: درام،رمنس،انگست،اسمات ◁کاپل: ویکوک ،یونمین #تهکوک#ویکوک#یونمین