10

984 174 24
                                    

متاسفم بابت تاخیری که پیش اومد. مرسی که منتظرم موندین. اگه پارت قبلی یا خط داستانی رو یادتون رفته بهتره از چنتا پارت قبل شروع کنین♡




"پس..مشکلتون چیه..؟"

صدای زنگ کوچیک اسانسور نشون میداد که به طبقه ی مقصد رسیدن

"مشکل تویی...جئون جانگ کوک"

تهیونگ با فک قفل شده زمزمه کرد و همونطور که انگشتای سرد جونگوگ رو تو دستش نگه داشته بود یک قدم بهش نزدیک تر شد

جونگوگ که بخاطر ماسک رو صورتش، فقط چشمای سیاهش دیده میشد به دنبال حرکت تهیونگ یک قدم عقب تر رفت

چشماش روی چشمای جونگوگ میلغزید و کوچک ترین حرکت چشماشو رو از دست نمیداد

پسر کوچیکتر سریع نگاهشو دزدید و ناچار از فاصله ی کم شون، نگاهشو به یقه ی باز سرگرد داد

تهیونگ برعکس پسر شوک زده مقابلش که نفسش رو از همون اول نگه داشته بود، نفسای عمیق میکشید تا ازین فرصت تا جایی که میشه استفاده کنه

اب دهنش رو قورت داد و سعی کرد بی توجه به نگاه خیره ی تهیونگ تو یک وجبیش حرف بزنه:

"من کاری کردم......که...عصبانیتون کرده سرگرد کیم...؟"

و همزمان سعی کرد دستش رو از تو مشت داغ و محکم تهیونگ بکشه بیرون

اعداد روی نمایشگر آسانسور اینو نشون میداد که داره به سمت طبقه ی دیگه ای حرکت میکنه و اونا ازش پیاده نشدن

"آره...کردی..بهت گفته بودم.."

بدون این که ارتباط چشمی شونو قطع کنه با دست آزاداش چونه ی جونگوگ رو گرفت و اورد بالا

"که دیگه....عطر نزنی"

جونگوگ قلبش تند تر از همیشه تپید

ازینکه توی همیچین شرایطی گیر افتاده و مثل یک بچه ترسیده معذب بود

ازین فاصله ی کم و نگاه بی مهابا و تیز تهیونگ که بی هیچ شرمی گوشه گوشه ی صورتش رو میبلعید

تسلط و غلبه ی تهیونگ خیلی بیشتر از قدرت جونگوگ بود و هردوشون اینو کاملا میدونستن

ولی تهیونگ هیچ وقت تاحالا سعی نکرده بود ازین برتری استفاده کنه

اما حالا که تهیونگ با جدیت تمام چونه شو گرفته بود و باهاش حرف میزد و با اینکه جونگوگ یه دستش کاملا ازاد بود نمی تونست کاری کنه،

تسلط تهیونگ رو دوباره گوش زد میکرد و این، اصلا برای جونگوگ حس خوبی نداشت

جونگوگ نفس لرزونش رو بیرون داد:

"من....عطر نزدم...این.."

صدای بی سیم سرگرد، زمزمه ی اروم جونگوگ رو قطع کرد

ChangesWhere stories live. Discover now