..
گردنت بهتره؟"
با صدای سروان چا، هیوجو با هول نگاهشو از دختر و پسری که وسط پیست داشتن به طرز وحشیانه ای زبونشونو تو دهن همدیگه جا میکردن، گرفت
"هم؟ چیزی گفتی؟"
اون وو لبخندی زد و همونطور که نگاهشو از دختر میگرفت یه دکمه از بالای پیرهنش باز کرد
"گردنت، اون دفعه که با ضربه بیهوش شدی"
"آ..آها..آره خوبه چیزیم نشده بود"
گفت و بعدازینکه یه قلوپ ساختگی از نوشیدنیش خورد، دوباره زیر چشمی به وسط پیست خیره شد
اون پسر مست، تاپ ظریف دخترو از وسط جر داد و دختر در جواب فقط بلند خندید و همونطور ک با یه دست دو طرف تاپشو جلوی بدنش نگه میداشت دست پسرو گرفت و با لوندی دنبال خودش سمت پله های بالا کشوند
نگاهشو با انزجار گرفت و لباشو با حالت چندش کج و کوله کرد که نگاهش با چشمای اون وو قفل شد
بلافاصله چشماش گرد شد و لباشو خط کرد
اون وو آروم خندید و با دستمال مچاله شده تو مشتش عرق پیشونیشو پاک کرد
"زل زدن به غریبه ها کار درستی نیست ستوان جوجو"
با خجالت تو جاش جابجا شد و با انگشتش گوششو لمس کرد
"زل نزدم..فقط اونا زیادی چندشن..اخه چشونه "
گفت و الکی خندید تا سریع بحث رو تموم کنه
"بوسیدن که چندش نیست. قشنگم هست"
هیوجو با تعجب نگاهشو به سروان اون وو مودبی که این بحث عجیبو ادامه داده بود داد
وقتی نشونه ای از شوخی تو صورت زیبا و کمی گل انداخته اش ندید، سرشو پایین انداخت و نامحسوس لبخند زد
"قشنگیش رو انکار نمیکنم. اما نه اینجوری.. این خیلی وحشیانه است! انگار دارن بهم حمله میکنن!"
"طبیعیه که گاهی آدم بخواد با پارتنرش از خود بیخود بشه...از...از زیاد خاستن میاد...از بی طاقت شدن..از به اندازه کافی صبر کردن.."
اون وو گفت و با اضطراب لباشو رو هم فشار داد
انگار مست شده بود!
هیوجو چند لحظه به قیافه ی غمگین پسر نگاه کرد
مثل همیشه..اون وو دوباره تو مستیش ناراحت و بغض دار شده بود
خم شد سمت پسر و نوشیدنی شو از دستش گرفت
"فکر میکنم کافی باشه"
"من...به اندازه کافی..خوب نیستم؟ "
اون وو گفت و سرشو بالا اورد
هیوجو اب دهنشو قورت داد.
"بهتره برین خونه سروان.. من به بازرس کیم میگم براتون کار پیش اومد"
YOU ARE READING
Changes
Fanfiction_من....من...میترسم تهیونگ +جونگکوک..جونگکوک...گوش ت با منه؟ دنیا رو به آتیش میکشم اگه دستش بهت بخوره، قسم میخورم ژانر: درام،رمنس،انگست،اسمات ◁کاپل: ویکوک ،یونمین #تهکوک#ویکوک#یونمین