....چند دقیقه ای از وقتیکه پسر رو تو بغلش گرفته بود میگذشت
صدای گریه اش خیلی وقت پیش قطع شده بود و فقط نفسای تیکه تیکه و داغش بود که رو سینه اش مینشست
جونگوگ ازون موقع کوچیک ترین تکونی نخورده بود و البته تهیونگم قصدی برای ول کردنش نداشت
بعد از چند لحظه دستشو از دور کمر باریک پسر به آهستگی جدا کرد و اورد بالا تا موهاشو دوباره ناز کنه که جونگوگ سریع از فرصت استفاده کرد و خودشو از بغلش بیرون کشید
همونطور که پایینو نگاه میکرد دماغشو کشید بالا و نامحسوس کف دستای عرق کرده شو چندبار مالید رو شلوار جینش.
"معذرت میخام...که گریه انداختمت"
صدای بم تهیونگ با ملایمت سکوت رو شکست
جونگوگ همونطور که سرش پایین بود، نگاهش متوجه دستای بزرگ تهیونگ شد که هنوز ازش جدا نشده بودن و فقط کنار رون هاش قرار گرفته بود و گاهی خیلی ریز هرز میرفت به زیر روناش
" گریه نمیکردم"
با لبای جلو اومده گفت و بی توجه به انگشتای تهیونگ دوباره دماغشو بالا کشید
با گوشه چشمش دید که تهیونگ لبخند دندون نمایی زد
سرش برای بار چندم تو اونشب روی پاهای جونگوک فرود اومد و بوسه ی نرمی رو روی رون چپش نشوند
"میدونم. ولی بازم معذرت میخام"
لباشو کشید تو دهنش و آب دهنشو از حس لبای بزرگ مرد، روی رون پاهاش، با خجالت قورت داد
اون با انگشتای شصتش داشت بغل پاهاشو بصورت رفت و برگشتی لمس میکرد و باعث میشد ضربان قلب بی تجربه جونگوگ هر لحظه شدید تر بشه
تهیونگ سرشو حرکت داد و اینبار روی رون راست پسر بوسه ی دیگه ای زد
"معذرت میخام "
با خجالت خودشو یکم عقب کشید ولی سر انگشتای تهیونگ، خیلی سریع یجایی بالاتر از باسنش محکم شد و نذاشت تا عقب تر بره
"اول باید بگی بخشیده شدم"
سرشو تا جای ممکن زیر سر پسر اورد تا بتونه باهاش چشم تو چشم بشه ولی جونگوگ مرتب نگاهشو میدزدید و این اجازه رو نمیداد
"ن..نه..معلومه که نه"
تهیونگ بهش خیره شد و بعد لبخند زد
"نه؟ پس باید بیشتر ببوسم!"
گفت و اینبار سرشو وسط سینه پسر فرو کرد و از روی هودیش همونجارو بوسید
دستاشو حرکت داد و بعد ازینکه کمرشو کاملا تو دستاش گرفت با جلو کشیدنش، پایین تر رفت و جایی بالای شکمشو بوسید
YOU ARE READING
Changes
Fanfiction_من....من...میترسم تهیونگ +جونگکوک..جونگکوک...گوش ت با منه؟ دنیا رو به آتیش میکشم اگه دستش بهت بخوره، قسم میخورم ژانر: درام،رمنس،انگست،اسمات ◁کاپل: ویکوک ،یونمین #تهکوک#ویکوک#یونمین