بعد از حرفش و نوچ نوچی به اتاق داغون پسرش از اتاق بیرون رفتییبو دوباره نگاهی به ایینه کرد
+ میشه برم بمیرم ؟
مادرش نگاه چپی به ایینه انداخت به طرف پسرش برگشت
- چی از تو این ایینه میبینی ؟ کلش پر لکه و بله میتونی بری بمیری بعد از اینکه کارت عالی شد و برام عروس یا داماد اوردی داخل این خونه بعدش هم یه چهارتا نوه و عروسیشون رو قشنگ برگذار کردی اونوقت میتونی بمیری
مادرش از اتاق بیرون رفت ... ییبو روی زمین نشست
- خب بگو نه نمیتونی بمیری این چه کاری بود این همه حرف بزنی چرا انقدر کاررو سخت میکنه ؟
در به یکباره با شتاب باز شد و مادر وارد اتاق شد
+ درست با مادرت حرف بزن
- پشت سر
+ درست صحبت کن
مادرش شروع به پاک کردن ایینه کرد و به حرف هاش ادامه داد
+ بچه بزرگ کردم تا فقط بی احترامی کنه .. ( با تهدید به طرف ییبو برگشت ) نمیزارم اون امگارو بدبخت کنی اصلا خودم براش همه کاری میکنم
- کدوم امگا ؟
+ رییست
- ماماااااااان
+ چیه فکردی منظورم از داماد چی بود اون باید اینطوری بکنه و بگه ماااااماااان نه تو احمق ، خدایا کاش قبولت کنه .. البته نمیخوام ایندش خراب بشه پس اصرار بهش نمیکنم اخه بدردش نمیخوره که
- کییی ؟ من ؟ اتفاقا بنده مورد پسند ایشون هستم و باید بگم که این منم که باید بپسندمش
+ عه ؟
- بلهههههه
+ باشه
.
.
.
.
.شاید اگر وانگ ییبو از کلمه ی «بپسندمش» استفاده نمیکرد الان از خونه پرت نشده بود بیرون و شب داخل اتاقش رو تختش بود نه اینکه با شکمی که صداش بلند شده به طرف شرکت به راه بیافته به امید اینکه شیائو ژان باشه گرچه امیدی چرت بود
وانگ ییبو جلوی در شرکت روی زمین نشست با خودش فکر کرد اگر فقط یکم جلوی دهنش رو گرفته بود همه چیز حل بود
با حس دستی روی ران پاش با خشم به طرف فرد برگشت ولی با دیدن رییسش کاملا تبدیل به یک ادم مظلوم شد
- رییییس ( لحن کیوت )
+ اگه چیزی میخوای باید کار نیمه تموم رو تموم کنی
- باشه خونه ی شما تمومش میکنیم
+ چی رو ؟
ییبو خم شد روی صورت ژان ... لاله ی گوشش رو لیس زد
- کردنت رو .. ادامه ی سکسمون
+ واو وانگ ییبو داری پیشرفت میکنی اما ( بلند شد و رو به روی ییبو ایستاد ) من منظورم اون نبود ... من نمیتونم الان سکسی انجام بدم اما در رابطه با خونه میتونی بیای پیشم و کارهارو انجام بدیم نه سکس هاها
شیائو ژان به طرف ماشینش راه افتاد و سوار شد
+ بیا دیگه
ییبو به ارامی شروع به حرکت کرد ... خب اون گند زده بود بدم گند زده بود چرا هروقت ییبو منحرف یا حشری میشد همه بچه مثبت میشدند ؟
نویسنده: amane yuri nago
کانال: WindFlowerFiction
این فیک به همراه تمامی فیک ها در کانال گذاشته می شود
YOU ARE READING
رییس خجالتی (bjyx)✔️
Fanfiction•پایان یافته ● وانگ ییبو آلفایی که بعد از تصادف قدرت ذهن خوانی پیدا می کنه به عنوان منشی رییس شرکت XM استخدام میشه شیائو ژان رییس شرکت XM امگایی که به رییس خجالتی معروفه اما همین رییس خجالتی خود واقعیش رو به ییبو نشون میده ییبو « وات د فاک این کج...