part7

2.1K 412 233
                                    

چرا من هر وقت میگم فولان روز اپ میکنم اون روز اپ نمیکنم 😂😐 یعنی چه ... در طول فیک فحشم ندید 😂😃

جملش با کار ژان نصف نیمه موند ، ژان خودش رو عقب و جلو حرکت میداد تا با اینکار انگشت های ییبو داخلش عقب و جلو برن

- نه متاسفم نیستم ... خودت خواستی

بعد از حرفش شروع به حرکت دادن انگشتهاش داخل ژان کرد

شیائوژان محکم جلوی دهنش رو گرفته بود تا صدای نالش بیرون از دفتر نره

ییبو بعد از مطمئن شدن از اماده بودن ژان البته از نظر خودش عضو سخت شدش رو یک ضرب وارد ژان کرد

بدون اینکه صبر کنه تا ژان به سایز عضو بزرگش عادت کنه با سرعت داخلش کرد
که با صدای مادرش رنگ از صورتش پرید

+ پاشو دیگه خرس قطبی

مغز ییبو به طور کامل از کار کردن ایستاد
مادرش اینجا چیکار میکرد ؟ چی میگفت ؟

به پایین نگاه کرد و این بار به جای مبل روی تختش بود

ییبو مات و مبهوت به مادرش نگاه کرد که مدام بهش می گفت بیدار شو

با ضربه ی محکمی که به سرش خورد اخی گفت و چشم هاش رو باز کرد

به اطراف نگاه کرد .... روی تختش ، داخل اتاق خودش بود و مادرش با خشم بهش نگاه میکرد

+ مامان ؟

- مرض ، پاشو بیا پایین پیش رییست

مادرش بعد از حرفش از اتاق بیرون رفت
ییبو بعد از نگاه طولانی مدتی به در و دیوار و نتیجه ای جز خواب و رویا بودن تمام اتفاقات نگرفت با خوشحالی از روی تخت پایین اومد

با دیدن عضوش که سخت شده بود دوباره به یاد خوابش افتاد ...‌ سرش رو تکون داد و با خودش تکرار کرد " تمامش فقط خواب بوده " به طرف حمام راه افتاد .

بعد از یک ربع حمام که مدام جمله ی تمامش خواب بوده با دو لحن متفاوت یکی خوشحالی و دیگری ناراحتی رو تکرار کرد

از حمام بیرون اومد حوله رو روی سرش تکون داد و پرت کرد روی تختش و سوت زنان به طرف آیینه رفت که با دیدن رییسش درجا خشکش زد

به پشت سرش نگاه دوباره ای انداخت

+ رییس ؟

- بله

شیائو ژان با لبخند جوابش رو داد .... بدون توجه به ییبویی که خشک شده روی تخت نشست

ییبو گیج بود ؟ نه ییبو فقط دوست داشت سرش رو داخل دیوار رو به روش بزنه به همین سادگی !

رییس‌ خجالتی (bjyx)✔️Donde viven las historias. Descúbrelo ahora