part 13

1.3K 285 59
                                    

شیائو ژان نگاهی به ساعت انداخت ... ییبو یک ربع کامل داخل دستشویی بود این هم نگران کننده بود هم خنده دار

از روی مبل بلند شد و پشت در دستشویی ایستاد ... چند بار در زد

+ ییبو داری میسازیش ؟

- چی میسازم ؟

+ همونی که رفتی درستش کنی

- نخیر

+ یک ربع اونجایی ... در جریانی ؟

- هر وقت ساعت گذاشتی داخل دستشویی بله !

+ محض اطلاعت ‌.... ساعت هست

- وات د فاااااککککک

+ الان داری چیکار میکنی ؟

- ببین من هییچ گناهی ندارم ... همش تقصیر عمه جانت .... اون ۲۰۰ تا کاندوم خب یکم چیزه

+ تا فردا از دستشویی بیرون نمیای وگرنه

ژان محکم با پاش به در ضربه زد

+قبرت رو با چشم هات قبل اینکه داخل بندازمت میبینی

- صحیح و ممنون از لطفت

+ خواهش میکنم

شیائو ژان ناگهان در رو باز و داخل حمام شد ... در و بست و به ییبویی که با دهان باز مانده نگاهش میکرد پوزخند زد .... لباس هاش رو از تنش خارج کرد و زیر دوش ایستاد

+ هوم چیه .... به هیکل گند زدی نباید حمام کنم ؟ اگه بیرون میموندم کپک کیکی میزدم تو که نمیخوای یه

- بسه

+ یه کپک رو بکنی ... بی ادب وسط حرفم نپر

- فاااک خب تازه داشتم درست میشدم ... حالا جلوم لخت ایستادیییییی

+ به درک ...

ژان پشتش رو به ییبو کرد

+ یه قدم بیا نزدیکم با همین ( شامپو رو به ییبو نشان داد ) میکنمت .... میدونی دروغ نمیگم

- ناموسا امگایی

ژان به طرف ییبو برگشت

+ از اینکه چون امگام هر کسی بتونه بهم حرف های مزخرف بزنه متنفرم برای همین ترجیح میدم از قبل اعلام کنم با چی طرفند

- باهات موافقم

+ چی ؟

- میگم موافقم ... خب کارشون مسخرست دیگه ....

ژان حتی فکرش رو هم نمیکرد روزی مجبور بشه به حرف های فیلسوفی ولی بسیار حق کسی داخل دستشویی و حمام گوش بده ... درسته حق و درست بودند ولی محض رضای خدا دلیل نمیشه دو ساعت داخل همچین جایی به حرف های طرف گوش بدی

- داشتم میگفتم ... خیلی احمقن ... مثلا میگند چون امگا هیت شده بهش تجاوز بشه مشکلی نیست تقصیر خود امگاست ‌.. چرا ؟ چون هیت شده خب فاک یووو مگه خودش به بدنش گفته الان که از بین این الفا ها رد میشم هیت شو و $&#%$#&#%&$&&$%&#&&#&$$-#%&##-#$&4$&5#$&

شیائو ژان بدون توجه ییبو رو تنها گذاشت و رفت ...‌ مغزش واقعا داغ کرده بود

+ این بچه کی پرحرف شد

- یه بار دیگه بگو بچه تا جرت بدم

+ گوشات فقط برای این تیز میشه

- هوم .... اه ببین دوباره یه نیم ساعت باید تو حمام باشم .... فقط یه بار ادم وار رفتار کن

+ باشه چون تو گفتی چشم

- یه جای کار میلنگه

+ هه

ژان با خوشحالی ... حولش رو پوشید و روی مبل .... البته مبلی که سالم بود نشست

تلوزیون رو روشن کرد و کیدرامای مورد علاقش رو دید

ییبو هم بلاخره پیروز شد و از دستشویی بیرون اومد ... کنار ژان روی دسته ی مبل نشست

+ نشیمنگاهت اذیت نمیشه ؟

- نه ممنون

+ پس پاشو تا دستی که روش نشستی اذیت نشه

ییبو بلند شد و‌ژان دست بدبختش رو برداشت

+ همه جا میشینی

- نه جایی که فقط مخصوص توعه

+ بزار حدس بزنم دیکت

- واو

ییبو به ژان نگاه کرد .... خیلی تلاش کرد نخنده ولی ....

+ به چی میخندی ؟

- حولت وای

و ییبو پخش زمین شد ... میگم پخش یعنی پخخخخخششششش ازش میشد به عنوان فرش استفاده کرد .

ژان چشم غره ای رفت

+ خیلی هم قشنگه .... کجاش خنده داره ...

به حولش که عکس خودش روش بود نگاه کرد

+ دلیل خندت رو نمیفهمم

ییبو از روی زمین بلند شد و پاهای عزیزش رو کمی جمع کرد ... به قسمتی از حوله اشاره کرد

- ببخشید مثل این بود که کچل کامل شدی ...‌ اشتباه دیدم ... خطای دید بود الان که خم شدی دیدم کچل نیستی

( ن.م : بزارین بگم برای شادی روح ییبو جمیعا صلواااااات .... خدابیامرز خطای دید زیاد داشت )

ژان ییبو رو از یقه گرفت و به حیاط مثل موشک پرتاب کرد

در رو قفل کرد و حوله رو دراورد

+ میبینمت فردا شبببب

و بدون پوشیدن چیزی جلوی ییبو شروع به راه رفتن کرد

دو پارت اخر رو نمیتونم امشب آپ کنم ، فردا آپ میکنم .... فعلا خداحافظ

نویسنده: amane yuri nago

کانال: WindFlowerFiction

این فیک به همراه تمامی فیک ها در کانال گذاشته می شود

رییس‌ خجالتی (bjyx)✔️Место, где живут истории. Откройте их для себя