part9

1.6K 370 94
                                    


ییبو به ارامی شروع به حرکت کرد ... خب اون گند زده بود بدم گند زده بود چرا هروقت ییبو منحرف یا حشری میشد همه بچه مثبت میشدند ؟

+ ییبو جلو پیش من بشین

وانگ ییبو سری تکان داد و به حرف رییسش عمل کرد ... امشب شب گند زدن ییبو بود و این از حرف هایی که میزد کاملا معلوم بود

- آم رییس شما راننده ی شخصی ندارین ؟

+ نه .... نکنه فکر میکنی قراره بد رانندگی کنم

وانگ ییبو شروع به تکان دادن دست هاش کرد

- نه نه اصلا منظورم این نبود ممکنه بد رانندگی‌کنین یا به کشتنم ب..... نه چیزه میشه ماشین رو روشن کنیم و فقققط بریم ؟

+ بله بله

شیائو ژان ماشین رو روشن کرد و حرکت کرد ، خیابان ها شلوغ نبودند به هر حال افراد زیادی ساعت سه شب بیرون نیستند

داخل ماشین سکوت مطلق بود ... شیائو ژان یکم صداش رو صاف کرد

+ ییبو این ساعت اینجا چیکار میکردی ؟

- خودتون چیکار میکردین

وانگ ییبو محکم چشم هاش رو روی هم بست نه دوست داشت ذهن منحرف رییسش رو بخونه و نه دوست داشت به اتفاق و‌دلیل پرت شدن از خونه فکر کنه

+ من اومده بودم مدارکی که جا گذاشتم رو ببرم ... به لطف یکی که وسط کار غش کرده بود مدارک جا موند

- خب وقتی از خونه رفتین برمیگشتین چرا الان ؟

شیائو ژان ماشین رو پارک کرد

+ پاشو رسیدیم و در جواب سوالات یکم کار داشتم

هر دو از ماشین پیاده شدن و مقابل خونه ای قدیمی ایستادند

- اینجا زندگی میکنی ؟

+ اوهوم .... بیا

شیایو ژان جلوتر از وانگ ییبو به راه افتاد اما ییبو ؟؟ کاملا خشکش زده بود با عقلش رابطه ی معکوس این خونه برقرار کرده بود .... یه خونه ی قدیمی وسط این همه اپارتماننننن

با ترس به راه افتاد و پشت سر رییسش وارد خونه شد ... همه جا تاریک .. زیر پاش با هر قدمی که بر میداشت صدا میداد

شیائو ژان با روشن کردن چند ییبو رو از هزار فکر راجب اینکه الان یه چیزی پاش رو‌میگیره و تیکه تیکش میکنه از بین برد

وانگ ییبو دقیقا داخل همان خونه تصمیم گرفت وقتی جنبه نداره فیلم ترسناک نبینه

به اطراف نگاه کرد برخلاف اینکه خونه قدیمی بود ولی دکاراسیون خونه کاملا جدید بود .... برخلاف تصور ییبو که انتظار خونه ی جادوگری داشت

« باید وقتی جنبه ندارم فیلم این مدلی
نبینم»

+ ییبو برو بشین .... خوابت میاد ؟

رییس‌ خجالتی (bjyx)✔️Where stories live. Discover now