های گایز.😄
حالتون چطوره؟ امیدوارم که خوب باشید.
یکم حرفهام زیاد بود به خاطر همین گفتم پارت آخر رو شلوغ نکنم و اینجا حرف بزنم.
آیز هم با همه کم و کاستیهاش تموم شد و امیدوارم که دوستش داشته باشین.
این فیک از مرگ شروع شد و به زندگی ختم شد، به نظر من مرگ فقط توی مردن خلاصه نمیشه بلکه هرکس که لحظهای توی زندگی متوقف بشه مرگ رو تجربه کرده. زندگی پویاست و این پویایی باید ادامه داشته باشه و خب این ادامه دادن ممکنه دردناک باشه اما در نهایت یاد میگیرم که درد و شادی فقط درکنار هم ممکن میشن و از همدیگه جدا نیستن.
میخوام تشکر کنم از همه کسایی که خوندن، حمایت کردن، بوک رو به ریدینگ لیستشون اضافه کردن و کامنت گذاشتن و به من انرژی دادن.
یه مدت من نتونستم آپ کنم اما خب باز برگشتم اینجا تا آیز رو تموم کنم. این بوک تجربه خوبی برای من بود و با اینکه تو بعضی از قسمتها بی تجربه بودم اما خیلی دوستش داشتم.😄
نمیدونم پایان رو دوست داشتین یا نه اما این پایان از اولین پارتهای آیز توی ذهن من بود و به نظرم اینجوری مفهوم کاملتری رو ارائه میکرد.
و اینکه بعضیها به من میگفتن که آره هری منتظر بود که لویی بیاد تو زندگیش و بینا بشه؟ نمیتونست قبلش بره عمل کنه یا...
هری میتونست عمل کنه حتی توی لیست پیوند هم بود اما انتخابش دیدن نبود چون فکر میکرد که دنیا جای دیدن نیست اما لویی اومد و شد دلیل دیدن هری، همونطور که هری دلیل زندگی لویی شد.فنفیک جدیدم Wrong time که زیامِ به احتمال زیاد از مرداد آپ بشه، امیداورم که اون رو هم مثل آیز دوست داشته باشین و حمایتش کنید.
تا من برگردم هم برید فیک این خانم رو بخونید، من خیلی حرص خوردم تا آپ بشه به خاطر همین تاکید زیادی دارم رو خوندنش.😂👇🏼
Little_darkstarممنون که خوندید و همراه من بودید.💙💚
Start: 2020/3/23
Finish: 2021/7/10
YOU ARE READING
Eyes[L.S] (Completed)
Fanfictionچشمها. مال تو مثل قلبت بودند و نور از اونها میریخت! و مال من فقط چشم بودن؛ فقط چشم... Completed UNEdited