Play list: Hurts like hell/ Fleurie
عاشقت بودم و عاشقت بودم و از دستت دادم.
و این درد برام مثل جهنمه.
______________________هری: هی، هی، هی، هی، جما محض رضای خدا پاشو برو خونهات. دیگه دارم از اینکه هر ساعت و هر لحظه قیافهات رو ببینم خسته میشم!
جما: دهنت رو ببند هری تو اندازه بیست و خردهای سال من رو ندیدی و حالا باید به زیبایی خلقت خیره بشی بدبخت نه اینکه منو از خونهات بیرون کنی!
هری حالت ناله به خودش گرفت و سرش رو توی کوسن فرو کرد و جیغهای خفه و ناله مانند سر داد: برو برو برو برو برو برو برو برو برووووووووووووو میخوام تنها باشمممممممممممممم!
جما نزدیکترین کوسن به خودش رو برداشت و محکم روی سر و بدن هری کوبید و با حرص گفت:فکر کردی من خرم؟ ها؟ فکر کردی من خرم؟
هری در حالی که میخندید و ناله میکرد گفت: نه تو خرگوشیی، خرگوششش...
لویی با شیفتگی از آشپزخونه بهشون خیره شده بود؛این اخلاق رو جدیداً پیدا کرده بود. از فاصله دور و بیحواس زل میزد به هری و جما یا به زین و نایل و لیامی که باهم دعوا میکنن!
بی حواس زل میزد بهشون تا یکیشون داد بزنه لویی؟ کجایی؟ به چی فکر میکنی؟و کی میدونست که لویی اون لحظه به کی یا چی فکر میکنه؟ به آرامش و خندهای که در جریانه یا به جای خالی چیزی که ممکنه توی آینده نباشه...
کی میدونست؟صدای فش فش شیری که روی گاز میریخت لویی رو به خودش آورد و سریع به سمت گاز رفت؛ صدای هری بین خندههاش بلند شد: لویی عزیزم همه چیز مرتبه؟
لویی در جواب داد زد تا صداش از بین خندهها به هری برسه: همه چیز اوکیه!
هری شیر با خامه و کاکائو رو به شیرکاکائو خالی ترجیح میداد؛ پس لویی این ترکیب رو درست میکرد!
صدای جما از اون سمت خونه شنیده میشد که میگفت: من میخوام با صدای بلند بخونم...
و بعد متنی که لویی هیچ چیز ازش نمیفهمید رو بلند بلند میخوند و هری غش غش میخندید!
بین خندههاش بریده بریده گفت: اگ-گه ماا-دد-رر بزز-رگگ ز-زنده-ه بود و اینو می-یشنید خو-ودکششی میکرد-د!
و باز روی کاناپه افتاد تا جما بهش حمله کنه و زیر بار کتک و قلقک بگیرتش!
لویی با سینی به سمتشون رفت و لبخند زد به همه چیزهایی که بین این خواهر و برادر بود و شادش میکرد...
کنار هری نشست و هری کم کم خندههاش رو جمع کرد و جما هم دست از زدنش برداشت و به جلو خم شد و یکی از لیوانها رو برداشت و گفت: هری تو خیلی بی ادب شدی اول که لویی رو میفرستی خوراکی بیاره حالا هم داری منو از خونه بیرون میکنی چه مرگته؟
YOU ARE READING
Eyes[L.S] (Completed)
Fanfictionچشمها. مال تو مثل قلبت بودند و نور از اونها میریخت! و مال من فقط چشم بودن؛ فقط چشم... Completed UNEdited