Play list: only the brave/ Louis Tomlinson
تو برای من شجاع بودی،
کمکم کردی که از نیمی از سختیها بگذرم
و بهم قول دادی نیمه دیگر رو دست در دست هم
پشت سر میگذاریم.
حالا نوبت منه،
نوبت منه که شجاع باشم
برای تو!
______________________درو باز کرد و نگاهش به شخصی افتاد که روی تخت نشسته بود و بی هدف انگشتهاش رو به هم میزد و فکر میکرد!
توی اون لباس آبی کمرنگ قیافه ملیحی گرفته بود و موهایی که کم کم بلندتر میشدن رو با باندانا سفیدی بالای سرش جمع کرده بود.
سرش رو چرخوند و گفت: لویی عزیزم تویی؟
لبخندی به لب لویی نشست و گفت: منتظر کسی بودی؟
هری: آره.
لویی: کی؟
هری: تو...
لویی: تو به طرز چندشی رمانتیکی هری این بعضی اوقات حال بهم زن میشه!
لویی لبه تخت نشست.
هری به صورت ناگهانی لویی رو توی بغلش کشید و زیر گوشش گفت: و تو عاشق همین چندشهای رمانتیک منی!
لویی گونه هری رو بوسید و گفت: من دیوونهشونم.
جفتشون خندیدن و لویی خودش رو بیشتر بالا کشید که توی بغل هری راحتتر باشه و هری دست هاش رو محکمتر دور اون حلقه کرد!
بعد از چند دقیقه سکوت هری گفت: لویی چی شده عزیزم؟
لویی: چیزی باید بشه؟
هری: تو چندروزه که خیلی ساکتی و نسبت به قبل خیلی حرف نمیزنی...
لویی: چیزی نشده!
هری لبخند زد: میدونستی وقتی میخوای یه چیزی رو بهم نگی حالت نفسهات تغییر میکنه و تند تند نفس میکشی؟
لویی شگفت زده به هری نگاه کرد و گفت: چجوری این همه دقت میکنی؟
هری به سادگی جواب داد: چون تویی! هرکس دیگه بود شاید توجه نمیکردم و از کنار اون صدا رد میشدم. اما این تویی لویی نه هرکسی...
لویی: میدونی همیشه میخواستم چی ازت بپرسم هری؟
هری: چی؟
لویی: تو خواب میبینی؟
حالت جدی بینشون از بین رفت و هری ریز ریز خندید.
لویی لپ هری رو گرفت و کشید و گفت: من جدی ام!
هری: این سوال تو نیست لویی ولی من بهش جواب میدم. من هم خواب میبینم اما نه اون تصوری که تو از خواب داری! خب من نمیدونم خوابهای آدمهای بینا چه مدلیه؛ پر از تصویر یا رنگ اما خوابهای من از حسهایی که در طول روز داشتم یا بوهایی که استشمام کردم یا چیزهایی که لمس کردم تشکیل میشه!
میدونی بهترین خوابی که دیدم چی بود؟
YOU ARE READING
Eyes[L.S] (Completed)
Fanfictionچشمها. مال تو مثل قلبت بودند و نور از اونها میریخت! و مال من فقط چشم بودن؛ فقط چشم... Completed UNEdited