Play list: Remember/ liam payne
شروعش با تو بود. اولین قدم،
اولین نگاه، و اولین کلام.
حالا من ادامه میدم،
به در کنار تو بودن.
پس اگر تو بخوای تا ابد کنار هم می مونیم.
تا آخرین قدم، آخرین نگاه
و آخرین کلام
ما ادامه میدیم!
_____________________خونه زیاد شلوغ نبود یعنی خب به غیر از خودشون فقط نه نفر دیگه اونجا بودن هنوز مهمونهای دیگهای مونده بودن که نرسیده بودن و...
باشه بابا لویی داشت به هری فکر میکرد و این که چرا نیومده!
یه جورایی فکر میکرد که هری از قصد دیر کرده و بعد به این فکر کرد که چرا باید همچین کاری بکنه؟
یه صدایی از درونش میگفت چون اگه خودت بودی همچین کاری میکردی!
لویی با صدای بلندی توی ذهنش به خودش گفت خفه شو و بعد زنگ خونه به صدا دراومد زین در رو باز کرد و لویی آماده دیدن هری شد اما انسل دوست نایل پشت در بود!زین بعد از کمی خوش و بش با انسل با یه پیک سمت لویی اومد و بدون حرف اونو به سمت لویی گرفت!
لویی پرسشی نگاهش کرد و زین پوفی کشید و گفت: اینو بخور یکم ریلکس بشی تا با اون قیافهات گند نزنی تو حال بقیه!
لویی پوزخندی زد و مایع تو لیوان رو سر کشید و حواسش نبود که وقتی داره با زین حرف میزنه زنگ دوباره به صدا در اومده و نایل اون رو باز کرده!
نایل بدو بدو به سمت لویی اومد و گفت: وای لویی یه چیزی بگم باورت نمیشه. یه الهه زیبایی جلوی دره و میگه با تو کار داره به نظرت خدایان طردش کردن؟ یا اومده همهمون رو سنگ کنه!؟
لویی بی توجه به حرفهای مسخره نایل به سمت در رفت و با دیدن هری نفس آسودهای کشید!
لویی: سلام هری خوش اومدی ببخشید دوستم دم در منتظرت گذاشت. بیا تو!
هری: سلام ببخشید که کیوسیت رو با خودم آوردم آخه اون...
لویی: اصلا مشکلی نیست لیام عاشق سگهاست!
و فورا از جلوی در کنار رفت تا هری و سگ کوچولوش داخل بشن!
هری به راحتی پشت سر لویی میاومد و انگار صدای قدمهای لویی راهنمای خوبی برای برخورد نکردنش به وسایل بود شایدم سگ کوچولوش باعث میشد این اتفاق نیفته!
لویی وایستاد و هری هم وایستاد.
لویی رو به بقیه گفت: بچهها هری استایلز. هری اینا هم دوستهام هستن که بعدا تک تک باهاشون آشنا میشی.
انسل از بین جمعیت سوتی زد و با چشمهایی که قلب شده بود به هری خیره شد!
لویی انگشت فاکش رو به سمت انسل گرفت و با دست اشاره کرد هری فقط برای خودشه!
YOU ARE READING
Eyes[L.S] (Completed)
Fanfictionچشمها. مال تو مثل قلبت بودند و نور از اونها میریخت! و مال من فقط چشم بودن؛ فقط چشم... Completed UNEdited