یکدفعه به ذهنش رسید که کوک رو هم با خودش ببره حموم
کوک که داشت بازی میکرد رو توی دستاش گرفت و رفت سمت حموم
لباس هاش رو کاملا در آورد و رفتن تو حموم کوک رو توی یه وان کوچولو که براش خریده بود گذاشت و شروع کرد به شستن خودش
بعد از اینکه کاملا خودش رو شست شامپو مخصوص کوک رو روی سرش ریخت و آروم با احتیاط شروع کرد شستنش
_ بیبی بانیه کیوت
بعد از شستن کوک حوله تن پوشش رو پوشید و همراه کوک رفت بیرون
کوک رو گرفت و با حوله کوچولوش خشکش کرد
حوله رو دور کوک پیچید و گذاشتش روی تخت
خودش رو خشک کرد و لباس هاش رو پوشید
کوک رو توی بغلش گرفت
_ یکم بخوابیم بیبی
_____________________________
با تکون خوردن چیزی توی بغلش بیدار شد دستش و تکون داد تا کوک رو پیدا کنه
چشماش رو باز کرد و بلافاصله داد بلندی کشید
_ تو کی هستیییی چرا لختییی کوکیم کووو
پسر کوچولو به ته نگاهی کرد و بغض کرد
* من کوکیم
_ حرف مفت نزن بچه _ کوک کجاستتتت
ناگهان پسر بچه شروع کرد به گریه کردن
_ هی آروم باش
ته روی تخت نشست
* تو هق داخله حموم به من گفتی هق بانیه هق کیوت
دیروز هم رفته بودیم مهمونی
بهم گفتی... کوکولو
_ ت..تت..تو کوکیییییییییی
بلافاصله کوک رو بغل کرد و سعی کرد به بدن زیبا و ظریفش که لخت بود توجه نکنه
محض رضای خدا اون گی بود
بعد این بیبی هم اینطوری اینجا پیشش بود
به کوک نگاه کرد که چشمهاش اشکی بود
اشک هاش رو پاک کرد و لپش رو بوسید
_ کوک واقعا این یک معجزس که تو به انسان تبدیل شدی
کوک رو از خودش جدا کرد _ بیا یک لباس تنت کنم کوک مطیعانه بلند شد و رفت پیشش تهیونگ یک دست لباس که واسه قبلنش بود تن کوک کرد
به کوک نگاه کرد
Oups ! Cette image n'est pas conforme à nos directives de contenu. Afin de continuer la publication, veuillez la retirer ou mettre en ligne une autre image.
کوک خنده خرگوشی کرد و بالا پایین پرید
_ مرسی تاتااااااااا
تهیونگ نیشش تا بناگوش واشد و کوک رو نگاه کرد
Oups ! Cette image n'est pas conforme à nos directives de contenu. Afin de continuer la publication, veuillez la retirer ou mettre en ligne une autre image.
(😂😂😂😂😂😂)
تهیونگ واقعا الان به کوک ...
________________
های های
خوبین😛😂
اینم یه پارت دیگه 😁 دیدین کوک چیشد 😃
پریدنش😂😂😂😂😂
چقدر این بشر کیوته اصن موندم چطور بعضی ها کوک رو تاپ میبینن 😐
بخدا هر چی فیک کوکوی میخونم همه رو تهکوک تصور میکنم 😂😂