+ت.. تو..
=کیم تهیونگ به نفعته تو کارای من دخالت نکنی سرتو بنداز پایین مثل بچه ادم برگرد خونتون
+م... من بدون یوگیوم جایی....
=اصن میدونی این حروم زاده براچی کشوندت اینجا؟؟؟؟؟
_اااااااییییییی
بعد از حرفش پاشو گذاش رو سر یوگیوم و فشار میداد
+ن.. نه پاتو بردار
اما اون فشار پاشو بیشتر کرد
=ب نظرت چرا باید یه اتاق واننایت رزرو کنه؟
+یوگیوم...
=اینقد خنگی ک به همچین ادمی اعتماد میکنی؟؟؟؟
_اااااییییییییی
صدای جیغ یوگیوم بلند شده بود
=نظرت چیه خدت اعتراف کنی؟؟
پاشو از رو سرش برداشت و یه نگا ب ساعتش انداخت
_من.. من...
=حرف بزن تخم سگ
با پاش کوبید تو شکم یوگیوم ک من دومتر پریدم بالا اصن چطوری هنوز زنده بود
_من میخاسم امشب.. ترتیبتو بدم... اخ.. اما این...
=دیگ زیاد داری حرف میزنی
دستمالی رو از جیبش دراورد و کرد تو دهن یوگیوم
=نمیخام بترسونمتااا ولی فک کنم حال بابات خیلی خوب نبود ی زنگ ب داداشت بزن بعدشم برو بیمارستان... این تنه لش و جمع کنین
+چ.. چی!!؟؟ چی گفتی؟؟؟ یاا مین یوونگگیییی وایسااااا
بابام....
سوار اولین ماشینی ک دیدم شدم و همینطور ک از جین ادرس میگیرفتم به راننده ادرس میدادم
ولی بابا ک حالش خوب بود.. چون من تنهاش گذاشتم حالش بد شد؟
اگ من خونه میموندم اون حالش بد نمیشد؟
یا اگ میشد من بودم ک مراقبش باشم..
ولی جینم خونه بود...
ولی من بیشتر حواسم به بابا میتونس باشه..*رسیدیم
~~~~~~~
_چطوری تونسی تصادف کنی اخه پسره خر
+خوشحالم ک تونسی خدتو برسونی بهشون
_نقشم این نبود ک خودم باباشو ببرم بیمارستان بعدشم برم سراغ یوگیوم ولی حواس پرتی تو هی کارام و بیشتر میکن حالت اوکیه؟
+فقط ضربه خورده... ی خورده درد داره..
_میگم بهت مسکن بزنن.. ببینم مرخصت میکنن یا ن
+حال باباش چطوره؟
_جوری نتظیم کردم ک نمیره
+ا... اگ بمیره؟؟؟
YOU ARE READING
••Good feelings••
Fanfiction_تو فقط برای منی +فقط برای توعم کوک من کنارت میمونم = kookv " younmin " namjin