Part 12

440 57 2
                                    

+ت.. تو..

=کیم تهیونگ به نفعته تو کارای من دخالت نکنی سرتو بنداز پایین مثل بچه ادم برگرد خونتون

+م... من بدون یوگیوم جایی....

=اصن میدونی این حروم زاده براچی کشوندت اینجا؟؟؟؟؟

_اااااااییییییی

بعد از حرفش پاشو گذاش رو سر یوگیوم و فشار میداد

+ن.. نه پاتو بردار

اما اون فشار پاشو بیشتر کرد

=ب نظرت چرا باید یه اتاق وان‌نایت رزرو کنه؟

+یوگیوم...

=اینقد خنگی ک به همچین ادمی اعتماد میکنی؟؟؟؟

_اااااییییییییی

صدای جیغ یوگیوم بلند شده بود

=نظرت چیه خدت اعتراف کنی؟؟

پاشو از رو سرش برداشت و یه نگا ب ساعتش انداخت

_من.. من...

=حرف بزن تخم سگ

با پاش کوبید تو شکم یوگیوم ک من دومتر پریدم بالا اصن چطوری هنوز زنده بود

_من میخاسم امشب.. ترتیبتو بدم... اخ.. اما این...

=دیگ زیاد داری حرف میزنی

دستمالی رو از جیبش دراورد و کرد تو دهن یوگیوم

=نمیخام بترسونمتااا ولی فک کنم حال بابات خیلی خوب نبود ی زنگ ب داداشت بزن بعدشم برو بیمارستان... این تنه لش و جمع کنین

+چ.. چی!!؟؟  چی گفتی؟؟؟ یاا مین یوونگگیییی وایسااااا

بابام....

سوار اولین ماشینی ک دیدم شدم و همینطور ک از جین ادرس میگیرفتم به راننده ادرس میدادم
ولی بابا ک حالش خوب بود.. چون من تنهاش گذاشتم حالش بد شد؟
اگ من خونه میموندم اون حالش بد نمیشد؟
یا اگ میشد من بودم ک مراقبش باشم..
ولی جینم خونه بود...
ولی من بیشتر حواسم به بابا میتونس باشه..

*رسیدیم

~~~~~~~

_چطوری تونسی تصادف کنی اخه پسره خر

+خوشحالم ک تونسی خدتو برسونی بهشون

_نقشم این نبود ک خودم باباشو ببرم بیمارستان بعدشم برم سراغ یوگیوم ولی حواس پرتی تو هی کارام و بیشتر میکن حالت اوکیه؟

+فقط ضربه خورده... ی خورده درد داره..

_میگم بهت مسکن بزنن.. ببینم مرخصت میکنن یا ن

+حال باباش چطوره؟

_جوری نتظیم کردم ک نمیره

+ا... اگ بمیره؟؟؟

••Good feelings••Where stories live. Discover now