Part10

450 60 9
                                    

از گوگل دستورپخت یه غذای مثلن ساده رو میخوند ولی اون حتی فرق بین سرکه سیب و سرکه خیار و نمیفهمید فرقشون چی بود؟ الان کدوم یکی از اینا سرکه سیبه؟ سس ماهی کجاس؟ چرا اینقد خونه براش غریبه شده بود

_تهیونگ‌ا من برگشتم

با صدای جین به سمت فرشته نجاتش پرواز کرد ک با عشق قدبلند فرشته نجاتشم رو ب رو شد

+اه سلام نامجون شی.. جین هیونگ میش حرف بزنیم؟

_حتما عزیزم جونی راحت باش تا بیام.. چیشده ته ته؟

دوتابرادر داخل اشپزخونه باهم صحبت میکردن و کسی ب نامجونی ک سمت اتاق تهیونگ میرفت اهمیت نمیداد

+من واقعا دارم ضعف میکنم میش ی چیزی برام درست کنی؟ نمیخاسم ب چشم نامجون هیونگ ی پسر خنگ دست و پاچلفتی بیام توروخدا

لباشو داده بود جلو و درجلد گربه شرک بودنش آستین برادرشو میکشید تا بیشتر دلشو ب دست بیاره

_باشه بیبی بر لعنتی.. واقعا به یوگیوم حق میدم بخاد بدزدت

همونطور ک سمت وسایل خراب شده به دست تهیونگ میرفت گفت

+بدزدم؟ چرا باید بدزدم؟

نشسته بود رو میز و همونطور ک پاهاشو تکون میداد از برادرش سوال میپرسید
طبقه بالاچخبر بود؟

=الان گفتی چطوری نصبش کنم؟؟...... ااهه یعنی کجا بزارم خب؟... الان میتونی ببینی؟ اینجا تو چشم نی؟ نمی‌شکنه؟؟ خیس نشه.. فک کنم اینجا خوب باشه.. یاا من اومدم خونه دوس پسرم و تو ب من میگی همچین کاری کنم استرسمو درک کن

_نامجوونااااا

=فاک قط کن همینجا جاش خوبه دیگ خدافس.... اومدم عزیزم

بعد قط کردن تلفنش دوس پسرشو به بغلش دعوت کرد

_متاسفم تهیونگی گشنش بود

=مشکلی نیست عزیزم راحت باش

_جونی جذاب من تو گشنت نیس؟ خیلی شام نخو....

*جین‌ا.. تهیونگ‌ا من اومدم خونه

+ااااپپااااا

جلو چشمای متعجب جین و نامجون تهیونگ پرید بغل باباش.. اقای کیمم چیزی. کم تر از جین و نامجون نداش الان پسربزرگش تو بغل یه پسر قدبلند تر و جذاب تر بود و با تهیونگ

_اه آپا مگ قرار نبود امروز بیمارستان بمونی؟

*اه.. تهیونگ‌ی میش وسایل منو بزاری اتاقم؟

+بله

با رفتن تهیونگ تازه نامجون به خودش اومد و تعظیم 90درجه ای به پدر دوست پسرش کرد

=سلام اقای کیم.. کیم نامجون هستم دوست...

_دوست پسرمه آپا

••Good feelings••Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz