Part7

486 68 2
                                    

Tae

با گرما از خاب قشنگم بیدار شدم از گرما متنفرم
همینطور ک سمت اشپزخونه میرفتم بابامو صدا کردم ولی جوابی نگرفتم شاید خوابیده؟
با دیدن نامه روی یخچال امیدوار شدم ک رفته بیرون

تهیونگ جونگ کوک زخمی شده
خواب بودی بیدارت نکردم بیدار شدی بیا بیمارستان
مراقب خدت باش بچه

با خوندن نامه بابا با آخرین سرعتم برگشتم سمت اتاقم و بی توجه هرچی دم دستم بود تنم کردم و با اقای چو رفتم بیمارستان این رفتارام برا چیه؟ مگ من و کوک هنوزم رابطمون مثل قبله؟ نه.. ولی این دلیل نمیش من اونو دوس نداشته باشم.. اون هنوزم اون پسرکوچولویی ک وقتی اذیتش میکردن با گفتن این ک من یع تهیونگ دارم خودشو اروم میکرد

*رسیدیم پسرم

اصلن نفهمیدم چطوری رفتم تو فقط دنبال اتاق بابا میگشتم لعنتی اتاقشم فراموش کردم

+بااباااا

=تهیونگ‌ااا

با صدای جین دنبال منبع صدا گشتم که جین و با دستکشای خونی دیدم

حس کردم باز پاهام ضعف رفت

+هی.. هیونگ؟؟ جونگ کوک؟؟؟ ح.. حالش..حالش خوبه؟؟

جین اول یه نگا به دستاش بعد یه نگا ب من انداخت

=اهه اره پسر جونگ کوک تو اتاقشه من یه عمل داشتم معذرت میخام ترسوندمت

نفس راحتی کشیدم و سمت اتاق کوک رفتم.. خوشش نمیاد بدون در زدن برن تو اتاقش پس اول دو تقه در زدم

+کوکی؟

_هوم

رفتم تو رو تختش خوابیده بود یه دستش سرم بود یه دستشم رو شکمش بود پتوشم روی پاهاش بود بالاتنشم لخت بود چقد این صحنه اشناس...

<فلش بک>

+ااااووومممااا کووککییی

_ههییشش تهیونگم نفس بکش با مامان نفس عمیق بکش دم.. بازدم

نفس پسر کوچولوش بالا نمیومد.. این از وابستگی زیادش به اون پسرکوچولو بود

+کوکی... کوکیمو بهم بده اوما.. هق.. هههههه

کمر پسرشو نوازش میکرد تا ماشین برسه به بیمارستان پنج دقیقه قبل همسرش بهش خبر داده بود ک خانواده جئون تصادف شدیدی کردن و خانم جئون داخل اتاق عمله تک پسر جئونم بدنش بخیه خورده و عجیبش این بود ک اقای جئون سالم بود..

با رسیدن به بیمارستان تهیونگ و سفت بغل کرد و ب سمت اتاقی ک همسرش گفته بود رفت تا پسرش و به کوکی مریض برسونه تا شاید بتونه راحت تر نفس بکشه داخل اتاق پسرکوچولویی بود با بالاتنه لخت و سر باندپیچی شده و یه پای گچ گرفته شده یه دستش روی شکمش بود و یه دستشم تو سرم بود و زل زده بود به رو به روش
پسرش با دیدن پسر مریض اروم قرار ندا‌ش پس فقط گذاشتش اونجا و تنهاشون گذاشت و تهیونگی ک اصلن نفهمید مادرش کجا رفت

+کوکی؟

_هوم؟

*******

+حالت خوبه؟ واقعا نگرانت شدم

_تو.. اگ نگران من بودی... وقتی بهت گفتم با من بیا فرار نمیکردی

باهاش بیام؟ کج... ااهه حموم

+متاسفم کوکی جین هیونگ بود.. من فک کردم..

_این مهم نیست ک تو چی فکر میکردی مهم اینه ک من برای تو ارزشی نداشتم.. اوه کیم تهیونگ.. از کسی انتظار دارم ک حتی به قولشم نمیتونه عمل کنع

+جونگ کوک...

=تهیونگ؟؟ میش بیای اتاق استاد؟ یه موضوع خیلی مهمی پیش اومده

هووووففف

+الان میام... مراقب خودت باش تا برگردم

به سمت اتاق پدرم رفتم و با یه پسر غریبه ک بی شباهت به دکتر مین نبود رو به رو شدم

+امم ببخشید.. سلام کیم تهیونگ هستم

*بشین پسرم

کنار جین رو به روی اون پسر نشستم

*بفرمایید اقای مین

مین؟؟ یعنی این پس دکتر مین؟؟؟ میخاد درمورد دکتر مین حرف بزنه؟؟؟

×من اینجام تا مرخصی جئون جونگ کوک رو از دکترش کیم تهیونگ بگیرم

=برای چی ما باید مرخصی شخصی ک حتی رو به بهبودیم نیست بدیم؟؟؟

×دلیل اول.. اون اینجا امنیت جانی نداره همین دیشب خودت دیدیش ک بهش حمله شده بود

=هنوز معلوم....

×نپر وسط حرف من

*جین‌ا اروم باش

×دلیل دوم.. رئیس جئون مریضن و تنها وارث اون باید الان سرکاراش بلشه.. دلیل سوم... این تیمارستان ک نمیدونم خودتون و گول میزنین باهاش یا بقیه رو کسی رو خوب نمیکنه ... منتظرم مرخصیشو بنویسی میخام ببرمش

*متاسفم اقای مین ما این کارو نمیکنیم

صدای خندع مین بلند شد چرا اینقد ترسناک؟

×پس هفته دیگ میام برا ختم باباش ببرمش

رفت بیرون.. چقد چیز بود.. چیز... ااهههه

=اه اه پسرع چندش فک کرده کیه؟

*بلندشین برین خونع بچه ها من میمونم

+من میخام پیش کوک...

*لازم نکرده برو خونه

با جین برگشتیم خونه

=میخای بریم بیرون؟

+حالش خیلی بد بود؟ چطوری زخمی شد؟

=کوک؟ انگار تو حموم بهش حمله کردن.. نمیدونم کیا دوربینا چیزی ثبت نکردن

+مگ تو اونجا نبودی؟

=بودم ولی چیزی نشنیدم  مراقب لی پیش کوک بود.. اونم زخمی شده

+نباید تنهاش بزاریم.

=بریم رستوران؟ صبر کن زنگ بزنم جیمین و دوس پسرشم بیان

بزرگ نمیش😕

********
*****
**
های گایز میدونم ک زیاد نمیخونینش:) ولی دوسش داشته باشین هوم؟ درمورد شخصیتا چ فکری میکنین؟

••Good feelings••Donde viven las historias. Descúbrelo ahora