Tae
با گرما از خاب قشنگم بیدار شدم از گرما متنفرم
همینطور ک سمت اشپزخونه میرفتم بابامو صدا کردم ولی جوابی نگرفتم شاید خوابیده؟
با دیدن نامه روی یخچال امیدوار شدم ک رفته بیرونتهیونگ جونگ کوک زخمی شده
خواب بودی بیدارت نکردم بیدار شدی بیا بیمارستان
مراقب خدت باش بچهبا خوندن نامه بابا با آخرین سرعتم برگشتم سمت اتاقم و بی توجه هرچی دم دستم بود تنم کردم و با اقای چو رفتم بیمارستان این رفتارام برا چیه؟ مگ من و کوک هنوزم رابطمون مثل قبله؟ نه.. ولی این دلیل نمیش من اونو دوس نداشته باشم.. اون هنوزم اون پسرکوچولویی ک وقتی اذیتش میکردن با گفتن این ک من یع تهیونگ دارم خودشو اروم میکرد
*رسیدیم پسرم
اصلن نفهمیدم چطوری رفتم تو فقط دنبال اتاق بابا میگشتم لعنتی اتاقشم فراموش کردم
+بااباااا
=تهیونگااا
با صدای جین دنبال منبع صدا گشتم که جین و با دستکشای خونی دیدم
حس کردم باز پاهام ضعف رفت
+هی.. هیونگ؟؟ جونگ کوک؟؟؟ ح.. حالش..حالش خوبه؟؟
جین اول یه نگا به دستاش بعد یه نگا ب من انداخت
=اهه اره پسر جونگ کوک تو اتاقشه من یه عمل داشتم معذرت میخام ترسوندمت
نفس راحتی کشیدم و سمت اتاق کوک رفتم.. خوشش نمیاد بدون در زدن برن تو اتاقش پس اول دو تقه در زدم
+کوکی؟
_هوم
رفتم تو رو تختش خوابیده بود یه دستش سرم بود یه دستشم رو شکمش بود پتوشم روی پاهاش بود بالاتنشم لخت بود چقد این صحنه اشناس...
<فلش بک>
+ااااووومممااا کووککییی
_ههییشش تهیونگم نفس بکش با مامان نفس عمیق بکش دم.. بازدم
نفس پسر کوچولوش بالا نمیومد.. این از وابستگی زیادش به اون پسرکوچولو بود
+کوکی... کوکیمو بهم بده اوما.. هق.. هههههه
کمر پسرشو نوازش میکرد تا ماشین برسه به بیمارستان پنج دقیقه قبل همسرش بهش خبر داده بود ک خانواده جئون تصادف شدیدی کردن و خانم جئون داخل اتاق عمله تک پسر جئونم بدنش بخیه خورده و عجیبش این بود ک اقای جئون سالم بود..
با رسیدن به بیمارستان تهیونگ و سفت بغل کرد و ب سمت اتاقی ک همسرش گفته بود رفت تا پسرش و به کوکی مریض برسونه تا شاید بتونه راحت تر نفس بکشه داخل اتاق پسرکوچولویی بود با بالاتنه لخت و سر باندپیچی شده و یه پای گچ گرفته شده یه دستش روی شکمش بود و یه دستشم تو سرم بود و زل زده بود به رو به روش
پسرش با دیدن پسر مریض اروم قرار نداش پس فقط گذاشتش اونجا و تنهاشون گذاشت و تهیونگی ک اصلن نفهمید مادرش کجا رفت+کوکی؟
_هوم؟
*******
+حالت خوبه؟ واقعا نگرانت شدم
_تو.. اگ نگران من بودی... وقتی بهت گفتم با من بیا فرار نمیکردی
باهاش بیام؟ کج... ااهه حموم
+متاسفم کوکی جین هیونگ بود.. من فک کردم..
_این مهم نیست ک تو چی فکر میکردی مهم اینه ک من برای تو ارزشی نداشتم.. اوه کیم تهیونگ.. از کسی انتظار دارم ک حتی به قولشم نمیتونه عمل کنع
+جونگ کوک...
=تهیونگ؟؟ میش بیای اتاق استاد؟ یه موضوع خیلی مهمی پیش اومده
هووووففف
+الان میام... مراقب خودت باش تا برگردم
به سمت اتاق پدرم رفتم و با یه پسر غریبه ک بی شباهت به دکتر مین نبود رو به رو شدم
+امم ببخشید.. سلام کیم تهیونگ هستم
*بشین پسرم
کنار جین رو به روی اون پسر نشستم
*بفرمایید اقای مین
مین؟؟ یعنی این پس دکتر مین؟؟؟ میخاد درمورد دکتر مین حرف بزنه؟؟؟
×من اینجام تا مرخصی جئون جونگ کوک رو از دکترش کیم تهیونگ بگیرم
=برای چی ما باید مرخصی شخصی ک حتی رو به بهبودیم نیست بدیم؟؟؟
×دلیل اول.. اون اینجا امنیت جانی نداره همین دیشب خودت دیدیش ک بهش حمله شده بود
=هنوز معلوم....
×نپر وسط حرف من
*جینا اروم باش
×دلیل دوم.. رئیس جئون مریضن و تنها وارث اون باید الان سرکاراش بلشه.. دلیل سوم... این تیمارستان ک نمیدونم خودتون و گول میزنین باهاش یا بقیه رو کسی رو خوب نمیکنه ... منتظرم مرخصیشو بنویسی میخام ببرمش
*متاسفم اقای مین ما این کارو نمیکنیم
صدای خندع مین بلند شد چرا اینقد ترسناک؟
×پس هفته دیگ میام برا ختم باباش ببرمش
رفت بیرون.. چقد چیز بود.. چیز... ااهههه
=اه اه پسرع چندش فک کرده کیه؟
*بلندشین برین خونع بچه ها من میمونم
+من میخام پیش کوک...
*لازم نکرده برو خونه
با جین برگشتیم خونه
=میخای بریم بیرون؟
+حالش خیلی بد بود؟ چطوری زخمی شد؟
=کوک؟ انگار تو حموم بهش حمله کردن.. نمیدونم کیا دوربینا چیزی ثبت نکردن
+مگ تو اونجا نبودی؟
=بودم ولی چیزی نشنیدم مراقب لی پیش کوک بود.. اونم زخمی شده
+نباید تنهاش بزاریم.
=بریم رستوران؟ صبر کن زنگ بزنم جیمین و دوس پسرشم بیان
بزرگ نمیش😕
********
*****
**
های گایز میدونم ک زیاد نمیخونینش:) ولی دوسش داشته باشین هوم؟ درمورد شخصیتا چ فکری میکنین؟
ESTÁS LEYENDO
••Good feelings••
Fanfic_تو فقط برای منی +فقط برای توعم کوک من کنارت میمونم = kookv " younmin " namjin