Larry
🎧Canan Gray-heather
داشت روی تردمیل ورزش میکرد که گوشیش زنگ خورد حوله رو انداخت دور گردنش به سمت گوشی رفت که یه درخواست فیس تایم بود
-های هری
نفس هری تو سینش حبس شد درست میدید اون واقعا لویی بود؟اره خودش بود
+سلام...لویی
-زنگ زدم حالتو بپرسم
اره لویی زیبا بود موهاش پریشون و یه تیشرت سفید تنش پوستش براق بود حتی از پشت گوشی
+خوبم تو خوبی؟النور خوبه؟
-اممم نه اوضاع بینمون اصلا خوب نیست نمیتونم تحملش کنم ما تو فکر طلاقیم
هری پوزخند زد و بغضه تو گلوش رو نادیده گرفت
+چیز جدیدی نیست به دعواهاتون عادت دارملویی سرشو انداخت پایین انگار که با خودش کلنجار میرفت تا یه حرفی رو بزنه
-دلم برات تنگ شده هری میشه همو ببینیم؟از شنیدن این جمله قلب هری لرزید معلوم بود که اونم دلش برا لویی تنگ شده بود خیلی زیاد ولی فقط نمیخواست اونو به زبون بیاره
+البته....کجا و کی؟-امروز عصر تو بیچ وود کافه
حرف تو دهن هری خشک شد و فقط از پشت گوشی به چشمایه لویی خیره شده بود
-اره هری من البومه اخرتو گوش کردم
اگه هری بگه خوشحال نشده بود دروغ گفته بود اما یه خوشحالیه تلخ
+ساعت پنج خوبه؟-عالیه میبینمت
+میبینمت
لویی لبخندی زد و تماس رو قطع کرددیگه دلو دماغه ورزش نداشت رفت تو اشپزخونه تا یه قهوه بخوره نیاز به کافئین رو تو بدنش حس میکرد
لویی بهش زنگ زده بود بعد از حدودا یکسال اره اخرین بار فقط یه پیام کوتاه بهش داد و تولدشو تبریک گفت
هری قهوشو برداشتو رفت توی تراس نشست و فقط یه سوال تو ذهنش بود چیشد که اینجوری شد؟
*فلش بک*
پاییز بود نمیدونستم از اینکه با لویی اومدم و دارم قدم میزنم لرزم گرفته یا سرما هرچی که بود حسه عجیبی داشتم-سردته؟
خیلی اروم گفت و با اون چشمای ابیش بهم زل زداروم سرمو تکون دادم بدونه فکر سوییشرتشو در اورد و انداخت رو دوشم
خواستم بگم نمیخوام که عطرش تو مشامم پر شد دلم میخواست تا ابد اون سوییشرت رو داشته باشم تا ازش تنفس کنم
-این به تو بیشتر از من میاد
لبخند خجالتی زدم چقدر میتونستم یه نفر رو بپرستم؟باید بهش اعتراف میکردم؟