zayn top or sharing
-----------------------توی سالن بودم اون هم جلوم بود با دسته گلی از گل های رز
من این عروسی لعنتی رو نمیخوام اما مجبورم، لعنت به این پول اره اون یه دختر پولدار بود منم با اصرار بابام مجبورم باهاش ازدواج کنمصدای مرد افکارم رو بهم ریخت
=خانم مایا هنری با میل و اراده شخصی حاضر هستین اقای لیام پین رو به همسری قبول کنید؟
باباش به بابام باج داده مطمئن هستم پول قلمبه ای شاید هم تلفیق شرکت ها با هم دیگه
-بله قبول میکنمصدای دست و جیغ ها فضا رو پر کرد باید چیکار میکردم تن به این کار میدادم عینه سگی که بهش قلاده وصل کردن میشدم؟
=اقای لیام پین با میل و اراده شخصی حاضر هستین خانم مایا هنری رو به همسری قبول کنید؟
یا الان یا هیچ وقت لیام
_نهبه محض گفتن این کلمه دویدم باید از اینجا خارج میشدم صدای جمعیت رو میشنیدم ولی برنمیگشتم در اینجا باز بود با سرعت خودمو بهش رسوندم و پریدم تو خیابون که صدای بوق ممتدی رو شنیدم
همونطور که با سرعت بهم نزدیک میشد بوق میزد و سرشو از پنجره اورد بیرون
+بکش کنار عوضی
اما من نرفتم و اون به محض رسیدن بهم جوری ترمز کرد که صدای چرخهاش با اسفالت رو میشد شنیدسریع رفتم و صندلی جلو نشستم
_بدو سریع حرکت کن
+مرتیکه فکر کردی من تاکسیم بزن به چاک سریع بدو باید برم
_لطفا برو الان میرسن خواهش میکنم حرکت کن
بی هیچ حرفی حرکت کرد و جوری با سرعت پیچید که فقط یه هاله از ادم های بابای مایا رو دیدم که اومدن دنبالم
جوری با سرعت رانندگی میکرد که انگار اون بیشتر از من هوله+چهارراه بعدی گم میشی پایین فهمیدی
سری تکون دادم دادم پشت چراغ وایساده بود همین که اومد سیگاری روشن کنه نگاهش به اینه بغل ماشین افتاد
+فاااک
تا بفهمم چیشده فقط صدای اژیر پلیس رو شنیدم و اون جوری چراغ رو رد کرد و پیچید که گفتم الان بالا میارم_چته قرار بود منو تو چهارراه پیاده کنی
+دیگه دیره
مثل اینکه واقعا دیر بود لیام میتونست صدای پلیس هایی که دنبالشون بودن رو بشنوه
_نگو که اینا دنبال منن و بابای مایا فرستاده
+فقط خفه شو داشتبورد رو باز کن
به حرفش گوش دادم و جیغ ارومی زدم اون یه اسلحه بود یه اسلحه فاکینگ لعنتی
_این یه اسلحه هست؟
+من فکر کردم ابنبات چوبیه بیا فرمون رو بگیر و ماشینو هدایت کن اونو بده به من