Part 36

127 25 16
                                    


ووت و کامنت یادتون نره 💞
اگه غلط املایی ای چیزی دیدید لطفا بگید 😄
پارت Intro هم یه چک کنید لطفا 😗


▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️

نامجون با اخمی که ناشی از تمرکز بود ، همزمان با دو سیستم کار می‌کرد . با یکی دوربینای امنیتی رو چک میکرد ، با اون یکی چیزی رو تند تند تایپ میکرد .

جین مضطرب پشت در اتاق نامجون ایستاده بود . دوست نداشت اینکارو انجام بده اما برای برگشتن از نظرش دیر شده بود ، چه بسا نامجون همین الانشم از دوربینی که بالای در نصب بود دیده باشتش !
با خودش فکر کرد که ای کاش راه دیگه ای به ذهنش رسیده بود ، هر چیزی جز این !

اما الان برای ای کاش ها دیر شده بود باید سعی می‌کرد کارش رو خوب انجام بده چون واقعا دلش نمی‌خواست گند بزنه و نقشه شون خراب بشه ، دلش می‌خواست به اون چهارتا فسقلی و اون بانیِ کیوت کمک کنه و دقیقا نمی‌دونست چرا !

حقیقتا هیچ ایده ای نداشت که باید چجوری حواست نامجون رو از دوربینا پرت کنه ، با این حال نفس عمیقی کشید :

+ تف به این زندگی شخمی ...

زیر لب گفت و بی سر و صدا وارد اتاق شد .
در رو پشت سرش آروم بست و پاورچین پاورچین نزدیک نامجون شد . دو سه قدم با میز فاصله داشت که :

_ واسه چی بی اجازه میای داخل ؟

جین پوکر سرجاش ایستاد و به نامجون خیره شد .
اما اون نگاهش رو حتی یک ذره هم بالا نیاورد تا به جین نگاه کنه .

_ مثل یه جغدِ دپرس به من زل نزن .

می‌خواست بگه "هر وقت اینجایی و بهم خیره میشی ، نمیتونم روی کارم تمرکز کنم ، تو حواسم رو پرت میکنی !"
اما بجاش سکوت کرد و ترجیح داد این چرندیات گوشه‌ی ذهنش بمونن . پس فقط بدون اینکه سرش رو بالا بیاره اون رو گفت و به کارش ادامه داد .

پسر کوچیکتر نفسش رو پر سر و صدا بیرون داد و رفت روی گوشه‌ی خالیه میز نامجون نشست ، پاهاش رو روی هم انداخت و از بیکاری در و دیوار رو نگاه می‌کرد ، هرازچندگاهی هم به مانیتوری که دوربین ها رو نشون میداد نگاهی مينداخت و به این فکر میکرد که چرا اون نفله ها اینقد لفتش میدن !

بعد از چند دقیقه نامجون بالاخره دست از تایپ کردن برداشت و کمی توی جاش جابجا شد ، کش و قوصی به بدنش داد و خیلی خنثی سمت جین چرخید و نگاهش کرد . برخلاف تصورش نامجون هیچ توجهی به طرز لباس پوشیدنش نکرد ، پس بیشتر از قبل پیش خودش خجالت زده شد .

اول از همه موهای شلخته‌اش توجه نامجون رو جلب کرد بنظرش با موهای شلخته شبیه عقب مونده ها شده بود (کَثافت)
یکم قیافش تو هم رفت .

A Moment To RememberWhere stories live. Discover now