Part 6

285 66 34
                                    

Jin :
با صدای در به خودم اومدم ، یه خدمتکار که تقریبا میخورد هم سن خودم باشه ، با یه سینیِ پر از غذا اومد توی اتاق ، سینی رو جلوم گذاشت و با لبخند ملیحی چهارزانو جلوم نشست . تعجب کردم و یه تای ابرومو بالا فرستادم . این دیگه چی میخواد تو این هیرو ویری ؟ همون‌طور که نشسته بودم ، چرخیدم و رومو کردم به دیوار سینی رو هم جلوی خودم کشیدم ، با اینکه دستام بسته بود ولی می‌تونستم یجوری به سختی قاشق رو بردارم و غذا بخورم . اینقدر گرسنه بودم که تمامشو فقط تو پنج شیش دقیقه خوردم .
یدفعه پسره به حرف اومد :

^ خوشمزه بود ؟ سیر شدی ؟

به طرفش برگشتم ، جوابی ندادم و فقط نگاهش کردم .

^ اسم من جیمینه ، پارک جیمین . می‌دونی ما اینجا حق نداریم در مورد خودمون به کسی چیزی بگیم ، اما من نمیتونم جلوی خودمو بگیرم . هه هه !

یعنی ممکنه اون آشغال این مشنگ رو فرستاده باشه تا از من حرف بکشه ؟

^ ام..شاید فکر کنی که رئیس منو فرستاده تا تو رو وادار به حرف زدن کنم ، اما اینطور نیست.

انگار که حرفامو از تو چشام خوند !

^ اشکال نداره ، اگه نمی‌خوای با من صحبت کنی ، من مجبورت نمیکنم ، و یه چیزی هم بگم که خیالت راحت بشه ، من خبرچین رئیس نیستم ، دهن لقم نیستم . رئیس از من خوشش نمیاد ، تا حالا پنج بار منو اخراج کرده اما دوباره استخدامم کرده ، می‌دونی چرا ؟ چون هیچ کس به اندازهٔ من تو کارش خوب نبود ، درسته از من خوشش نمیاد ولی بهم اعتماد داره . بگذریم ،  میتونم چندتا سوال ازت بپرسم ؟ چون از اون لحظه ای که دیدمت کنجکاو شدم .

بنظرم آدم بی خطری میومد ، پس لزومی نداره که بهش اعتماد نکنم ، فقط سوالای حاشیه ای رو جواب میدم مهم ها رو نه !
سرمو به نشونهٔ مثبت تکون دادم ، پرسید :

^ من از اون موقع هرچی به قیافت دقت کردم نتونستم بفهمم که اهل کجایی ، آمریکایی ؟ فرانسوی ؟ کره ای ؟ ژاپنی ؟ .

با صدای آرومی گفتم : فرانسوی .

با ذوق گفت :
^واو ! واقعا ؟ چه خوب ، من از فرانسه و مردمش تعریفای خوبی شنیدم ، خیلی دوست داشتم حتی واسه یبار هم که شده با یکیشون حرف بزنم و بفهمم که چی میگه !

فقط نگاهش کردم .

^خب می‌دونی تا حالا وقتشو نداشتم که بیرون برم و فقط با اهالی عمارت هایی که توشون کار میکردم ، صحبت میکردم . فقط یبار تو یه عمارت استخدام شدم که افراد اون خونه فرانسوی حرف میزدن ولی چون من بلد نبودم با من کره ای حرف میزدن .
درسته آدم اجتماعی ای هستم و سریع با همه گرم میگیرم ولی من هیچ کسو ندارم ...

  +هیچ کس ؟

به مِن و مِن افتاد .

^ ام ... خب ... خب ... اَاَاَاَاَه ! چرا دروغ بگم ، آره یه نفرو دارم !

A Moment To RememberWhere stories live. Discover now