part11

1.7K 265 33
                                    

جین فقط سعی کرد راه عاقلانه تری و پیدا کنه

شاید اگه سرش و با کار های شرکت گرم نیکرد همه چی حل میشد نه؟

تمام حسابارو و اهداف و گندارو چک کرده بود و دنبال راه حل بود که با باز شدن یهویی در

و نمایان شدن نامجون با ریخت آشفته که از نظر جین خیلی مسخره بود ظاهر شد

نامجون__تهیونگ کدوم گوریه؟

جین__در زدن بلد نیستی؟هرچند از گاو بعید در بزنه

جمله ی دومشو آروم تر گفت

نامجون__بهت میگم تهیونگ کجاس که گوشیشو جواب نمیده

جین دلیل این عصبانیت و نمیفهمید ولی حتما خیلی مهم بود

جین__خب...ام...خب تا الان...آه..تو بیمارستان ولی باید برگشته باشه

نامجون__پاشو بیا

با دیدن هول شدن نامجون بدون حرفی از شرکت زد بیرون و توی ماشین نامجون نشست

نامجون با بالاترین سرعت ممکن رانندگی میکرد

با سرعت به همراه جین پله هار  طی کرد و رسید در و باز کرد با تهیونگ روی کاناپه روبه رو شد

نامجون__جونگکوک کجاس

تهیونگ__چیشده تا چند دقیقه پیش اینجا بود ولی بهش گفتم بره لباساشو جمع کنه بیاد پیش من

نامجون__تنها فرستادیش؟

با داد نامجون ترس تو بدنش نمایان شد

تهیونگ__خب...اره

نامجون__لعنت تهیونگ لعنت...جین برو دنبالش هرجور شده برشگردون تو راه مواظب باشید

جین سریع دور شد تا پیش برادرش بره

تهیونگ__چیشده نام؟

نامجون__جکسونو یادته؟ دشمن سابقمون؟که کوکائیناشو بالا کشیدیم....فهمیده جفتت کیه.....تهدید کرده تهیونگ

تهیونگ احساس  رد خون تو رگاش یخ بسته



چشاشو که باز کرد یه جای زیرزمینی بود

جکسون__پس اون توله کوچولویی که جفتشه تو بودی؟

آب دهنشو قورت داد معلوم نبود چی در انتظارشه تهیونگ میومد نجاتش بده مگه نه؟

جین__پیداش نکردم ....خونه بهم ریخته بود هق.....من...هق

نامجون کاملا بی اختیار جین و به آغوش کشید

نامجون__هیشش چیزی نیس

تهیونگ که فقط قدم میزد با تماسی از جکسون متوقف شد

جکسون صدارو روی پخش گذاشت

جکسون__دلم میخواد قیافتو ببینم ولی حیف دیدن قیافه ی امگات لذت بخش تره

و صدای خنده ی تهیونگ بود که توی انبار و گوش های کوک میپیچید

تهیونگ__چی فکر کردی؟به نظرت جفت تقدیریم برام مهمه؟بهتر نیست نگران محموله هات باشی

و بله جکسون رو دست خورده بود

دنبال نخود سیاه رفته بود

وقتی که جکسون داشت برای دزدیدن کوک نقشه میکشید

تهیونگ برای محموله ها نقشه داشت

هرچی نباشه اون رئیس بزرگ ترین باند مافیا بود نه؟

چرا باید امگاش براش مهم باشه

و اینا همه افکار کوک بود

اون تازه معنی لبخند و چشیده بود

هنوز یک روز از قول تهیونگ *دیگه تنها نمیمونی من هستم*نگذشته بود

چرا باید اینطوری میشد؟

مگه کوک چیکار کردی بود؟

نفهمید چجوری بی صدا توی هق هقاش بیهوش شده بود



جین ___چی گفتی لعنتی ....برادر من و بازیچه گرفتی آشغال

نامجون___آروم باش

با لحن و فورمونای دستوری آلفا ساکت شد

تهیونگ__اگه بهش میگفتم اون امگا چقدر مهمه برام زندش نمیزاشت انقدر نفرت داشت که به باج گیری فکرم نکنه

نامجون__پس میدونستی میدزدتش؟!

تهیونگ__اگه نمیدونستم که نمیزاشتم بره....اون باید نقشه اش عملی میشد اینطوری با یه تیر دو نشون زدم

نامجون برای آولین بار حس کرد تهیونگ خیلی کثیفه اون امگارو معامله کرده بود؟! درسته که جکسون آخر به خواستش میرسید و اینکه بزاره بگیرتش بهترین راه حل بود

ولی اون فقط برای جونگکوک نبود ....تهیونگ به قول خودش با یه تیر دو نشون زده بود و این خیلی خودخواهانه بود

تهیونگ میدونست اشتباهه....میدونست نمیشه......ولی مطمئن بود اگه بلایی سر کوک بیاد جکسونو میکشه

ولی مرگ جکسون بعد از آسیب دیدن کوک از لحاظ عاطفی یا جسمی اهمیتی داشت؟

کوک دوباره تهیونگ و میبخشید تا بهش صدمه بزنه؟











های گایز چطورین؟

نظری چیزی دارین درموردش؟
چطور پیش میره

ووت و کامنت بزارین
و نگران نباشین به جاهای خوبش میرسیم
قول میوم تهیونگ طاوان همشو پس بده اکی؟

دوستون دارم

His paper worldWhere stories live. Discover now