تهیونگ خوشحال از اینکه داره از اون قبرستون خلاص میشه
هرچه سریع تر داشت کاراش و انجام میداد
با ورود نامجون لبخندی زد و بعد از مطمئن شدن از بسته بودن در حرف زد
تهیونگ__گرفتیش؟
نامجون__تاحالا شده گیرش نیارم؟
تهیونگ لبخندی زد و نامجون شروع کرد به توضیح
نامجون__بلیط دونفره برای فردا عصر به پاریس و توی تور برج ایفل تولدی که بهش بدهکاری
تهیونگ__عالیه ممنون
نامجون__خواهش میکنم و عا راستی یه شب هات
و با کوبیده شدن بالشت تهیونگ هردو به خنده افتادن و حرف نام نصف موند
چند شاعت بعد^
نامجون__مطمئنی میخوای برم یه وقت کاری نداشته باشی حالا امگات نتونه
برای درآوردن حرص تهیونگ میگفت و واقعا موفق بود
کوک__راست میگه اگه بمونه بهتره ها؟
تهیونگ__نیازی نیست
با لحن دستوری غرید که نامجین با سر شوت شدن بیرون
تهیونگ که حالا نقشش گرفته بود خودش و زد به بیحالی
تهیونگ__اوم کوکی
کوک_چیه حالت بده؟ کجات درد میکنه؟بگم نامجون بیاد؟
تهیونگ__نه فقط بیحالم کمک میکنی برم بالا؟
کوک سری تکون داد و به تهیونگ کمک کرد تا اتاق خوابشون بره
بعد که تهیونگ دراز کشید روی تخت معذب خواست از اونجا دور شه که دستش توسط تهیونگ کشیده شد
تهیونگ__من خوابم نمیبره میشه کمک کنی برم حموم
کوک که حالا سرخ شده بود باحالت زاری قبول کرد و تا دم حموم باهاش اومد
تهیونگ جلوی در حموم لباسشو از تنش درآود و عضله هاشو به رخ کوک کشید
¤¤¤
دستشو زیر لباس کوک برد ....کوک شکه شد ولی پسش نزدلباس کوک و از تنش خارج کرد و کوبوندش به دیوار
لباشو به دندون گرفت و خیس میبوسید
با باز شدن دهن کوک زبونشو داخل برد و جای جای شو مزه کرد
وقتی نفسی براشون نموند جدا شدن
کوک سرشو به عقب تکیه داد
تهیونگ سرشو توی گودی گردنش فرو کرد و مشغول مارک کردن شد
در آخر لیسی که مارک گردن امگاش زد
بوی کوک به شدت زیاد شده بود و همین داشت تهیونگ و کلافه میکرد
YOU ARE READING
His paper world
Werewolfاسم بوک = دنیای کاغذی او ژانر = عاشقانه ♡ امگاورس ♡ سافت♡اگر خدابه خواهد اسمات😐 کاپل اصلی=تهکوک کاپل فرعی=نامجین ^^خلاصه کیم تهیونگ وارث شرکت کیم آلفای اصیل زاده (اینارو بیخیل مهم خرپول بودنه) بعد از مرگ پدرش تمام خدمه ی عمارت رو بیرون میکنه و...