part25

1.3K 183 3
                                    

تهیونگ خوشحال از اینکه داره از اون قبرستون خلاص میشه

هرچه سریع تر داشت کاراش و انجام میداد

با ورود نامجون لبخندی زد و بعد از مطمئن شدن از بسته بودن در حرف زد

تهیونگ__گرفتیش؟

نامجون__تاحالا شده گیرش نیارم؟

تهیونگ لبخندی زد و نامجون شروع کرد به توضیح

نامجون__بلیط دونفره برای فردا عصر به پاریس و توی تور برج ایفل تولدی که بهش بدهکاری

تهیونگ__عالیه ممنون

نامجون__خواهش میکنم و عا راستی یه شب هات

و با کوبیده شدن بالشت تهیونگ هردو به خنده افتادن و حرف نام نصف موند

چند شاعت بعد^

نامجون__مطمئنی میخوای برم یه وقت کاری نداشته باشی حالا امگات نتونه

برای درآوردن حرص تهیونگ میگفت و واقعا موفق بود

کوک__راست میگه اگه بمونه بهتره ها؟

تهیونگ__نیازی نیست

با لحن دستوری غرید  که نامجین با سر شوت شدن بیرون

تهیونگ که حالا نقشش گرفته بود خودش و زد به بیحالی

تهیونگ__اوم کوکی

کوک_چیه حالت بده؟ کجات درد میکنه؟بگم نامجون بیاد؟

تهیونگ__نه فقط بیحالم کمک میکنی برم بالا؟

کوک سری تکون داد و به تهیونگ کمک کرد تا اتاق خوابشون بره

بعد که تهیونگ دراز کشید روی تخت معذب خواست از اونجا دور شه که دستش توسط تهیونگ کشیده شد

تهیونگ__من خوابم نمیبره میشه کمک کنی برم حموم

کوک که حالا سرخ شده بود باحالت زاری قبول کرد و تا دم حموم باهاش اومد

تهیونگ جلوی در حموم لباسشو از تنش درآود و عضله هاشو به رخ کوک کشید

¤¤¤
دستشو زیر لباس کوک برد ....کوک شکه شد ولی پسش نزد

لباس کوک و از تنش خارج کرد  و کوبوندش به دیوار

لباشو به دندون گرفت و خیس میبوسید

با باز شدن دهن کوک زبونشو داخل برد و جای جای شو مزه کرد

وقتی نفسی براشون نموند  جدا شدن

کوک سرشو به عقب تکیه داد

تهیونگ سرشو توی گودی گردنش فرو کرد و مشغول مارک کردن شد

در آخر لیسی که مارک گردن امگاش زد

بوی کوک به شدت زیاد شده بود و همین داشت تهیونگ و کلافه میکرد

His paper worldWhere stories live. Discover now