باصدای باز شدن در چشماشو باز کرد کمی تار میدید ولی خب کی میتونست جز پرستار باشه؟
با ندیدن پسرش کنارش سریع بلند شد و به اطراف نگاه کرد
ولی خبری از کوکیش نبود
لباشو آویزون کرد
پرستار__بیرون داره با دکتر مین صحبت میکنه
تهیونگ سریع تکون داد و گذاشت پرستار سوزن و توی پوست دستش فرو کنه(من فوبیای سوزن و آمپول دارم و این صحنه زیادی وحشتناکه^^)
تهیونگ صورتشو کمی جمع کرد ولی بعد چند دقیقه عادی شد
روی تخت دوباره دراز کشید
اینجا حوصلش زیادی سر میرفت اصلا ته گرفته بود😂😂
کوک__با من کاری داشتید؟
یونگی__عاره بشین کوک
کوک__اتفاقی افتاده؟درمورد تهیونگه؟چیزیش شده؟
بدون مکث و با یه نفس پرسید
یونگی__نه اتفاقی نیافتاده پسر آروم باش....فقط اینکه تهیونگ باید خاطراتشو یادش بیاد ...برای همین تو باید کنکش کنی جاهایی که رفته یا باهم رفتید و میتونی نشونش بدی و خاطراتو تعریف کنی و آروم آروم.....از چیزای مهم شروع کن.....و خب چیزای خوب گنداشو یادش نیار اول بهتره چون خب خجالت شاید بکشه
کوک__هرکاری از دستم بربیاد انجام میدم
یونگی__و ببین تهیونگ احتمالا اخلاقاش کمی متفاوته سعی نکنکناراحتش کنی یا عصبی مغزش هنوز اون اتفاقارو رد نکرده و احتمال اینکه بره توی کما زیاده
کوک سری تکون داد و بعد از مکالمه ی کوتاه دیگه ای سمت اتاق تهیونگ قدم برداشت
با حس کمردرد شدیدی و زنگ مبایلش پاشد و به هر جد و آبادخانوادش و جفتش فوحش داد
نامجون__جیننننننننننن
با جیغ نامجون پتوی گرمی که رایحه ی جفتشو داشت ول کرد از تخت پایین اومد
نامجون خواست به فوحش بکشتش که با جین با لباس خواب صورتی در حالی که چشماشو میمالید
و لای چهارچوب در بود حرف تو دهنش ماسید
جین__چته چرا داد میزنی
با نگاه کردن به ساعت چشاش گرد شد
جین__وات دفاک نام مگه ساعت 8نباید میرفتیم
نامجون به سختی نگاهشو از جین گرفت و به ساعت که یه ربع به 8 و نشون میداد داد
و هردو با سرعت میگ میگ به سمت کمد لباسا رفتن
نامجون که میدونست چیزی جز کت و شلوار بپوشه باباش اعدامش میکنه
جین__واوووو نگفته بودی جلتلمنم میشی
DU LIEST GERADE
His paper world
Werwolfاسم بوک = دنیای کاغذی او ژانر = عاشقانه ♡ امگاورس ♡ سافت♡اگر خدابه خواهد اسمات😐 کاپل اصلی=تهکوک کاپل فرعی=نامجین ^^خلاصه کیم تهیونگ وارث شرکت کیم آلفای اصیل زاده (اینارو بیخیل مهم خرپول بودنه) بعد از مرگ پدرش تمام خدمه ی عمارت رو بیرون میکنه و...