پارت 5 📜

8.1K 1.2K 322
                                    

لازمه بازم بگم که کاور ها هیچ ربطی به داستان نداره فقط از عکسش خوشم میاد؟ 😐😂

🕸️🕸️🕸️🕸️🕸️🕸️🕸️🕸️🕸️🕸️🕸️🕸️

جیمین : جیغغغغغغغغ! این چه کوفتیه! عررررر کمککککک!

صدای عجیبی از اتاق اومد : سر عروسک قشنگم چه بلایی اومده. هی این چی داره میگه! یاااااا! من به این چیز فکر نکرده بودم! تمومش کنننن!

همه سریع رفتن توی اتاق همدلی تا ببینن چخبره.
یه عروسک به بازوی جیمین چسبیده بود و جونگ کوک هر چقدر اون رو می‌کشید ازش جدا نمیشد!

و مشکل این نبود!
این بود که عروسک داشت حرف می‌زد!

نامجون سریع رفت توی اتاق و دفترچه رو آورد و همزمان عروسک گفت : جان من زود تر اونو بخون ببینیم این چه کوفتی عه! بسههههه! انقدر به هر چی فکر میکنم اون رو نگو!

جیمین داشت گریش میگرفت.

نامجون گفت : طلسم شماره 1! توی این خونه عروسک ممنوعه! و هر کسی که عروسک با خودش بیاره، عروسک بهش می‌چسبه و افکارش رو بازگو میکنه!

هوسوک : ضد طلسمش چیه؟

نامجون مردد بهشون نگاه کرد و گفت : این که خود اون شخص یکی از راز های مهمش رو لو بده!

جیمین بهشون نگاه کرد و گفت : من راز خاصی ندارم که بگم.
و عروسک گفت : باید اون یکی رو بگم که با یه گنگستر خوابیدم و اون با تفنگش داخلم شلیک کرد؟!

جیمین ترسیده گفت : اصنم چنین چیزی نیست! من بهش فکر نمیکردم!

یونگی پوزخند زد.

تهیونگ :چجوری با تفنگش بهت شلیک کرد و هنوز زنده ای؟!

جیمین ناخودآگاه تو ذهنش جواب داد و عروسک گفت : فشنگش رو خالی کرد و لوله ش فرو کرد! نهههه من نمیخواستم اینو بگم! خفه شو!

هوسوک بپر بپر کنان پرید جلو و گفت : راجب من چی فکر میکنی؟!

جیمین و سوکجین : الان وقت این حرفاست؟
عروسک : تو یه منحرفی که نمیتونم باهات یه جا باشم وگرنه مطمئنم مثل امروز صب شروع میکنی به دستمالی کردنم!

هوسوک که انتظارشو نداشت سریع پشت نامجون برگشت و آروم لب زد : حالا خیلی هم دستمالیت نکردم!

جیمین : میشه برین بیرون؟
عروسک : به هیچی فک نکن. به هیچی فک نکن. نباید جلوی این خرپول های از خود راضی سوتی بدی! مخصوصا اون....

جیمین گوشاش رو گرفت و شروع کرد به بلند بلند آواز خوندن!

تهیونگ که از سر و صدا خسته شده بود جلو رفت و دستای جیمین رو گرفت : جیمین! جیمینننن! به من نگاه کن. زود تر یکی. از راز هاتو بگو قبل از این که بقیش لو بره.

📜 rumor / شایعه 📜Where stories live. Discover now