جونگ کوک : هیونگ کمکم کن! دارم میمیرم!
جیمین هینی کشید و بلند شد : شتتتت! چیکار کردی!
به دیک باد کرده و قرمز جونگ کوک نگاه کرد. زیر چشم هاش پف کرده و کبود بود و خود چشم هاش قرمز شده بود از گریه.
و رد اشک هاش مونده بود.جونگ کوک : هیونگ یه کاری بکن! هر کاری میکنم نمیخوابه! درد میکنه!
جیمین : داشتی جق میزدی؟! مگه نمیدونی ممنوعه!
جونگ کوک هق هقی کرد و گفت : دیشب مست بودم. یادم نبود. ضد طلسمش چی بود؟ فین... یادم نمیاد...
جیمین : این که همه ی اعضا دیکتو ببوسن!
جونگ کوک خشک شده بهش نگاه کرد.
جونگ کوک : اما... اما... اونا راضی نمیشن این کارو بکنن... الان من چیکار کنم دارم میمیرم!جیمین سریع خم شد و دیک حساس شده ی جونگ کوک رو بوسید و گفت : راضی شون میکنیم.
و بالای سر تهیونگ ایستاد : هی یو! پاشو پاشو.
تهیونگ زیر لب : هوم؟
جونگ کوک : پاشو دیکمو ببوس!
تهیونگ : اوم .باش .وایسا چیییی؟!!
تهیونگ با پر های به رعشه در آمده از خواب پرید و به دیک جونگ کوک و نگاه منتظر کوکمین نگاه کرد.
تهیونگ : چه خبره؟ شایعه جدید؟
جیمین : نه. شایعه ی شماره 0. دیشب داشت جق میزد!
تهیونگ : چرا جق عزیزم! میگفتی ما اینجا بودیم!
جیمین زد پس کله ی تهیونگ و گفت : تو کافی ای! نمیخواد جونگ کوک هم وارد این بازی کثیف کنی! حالا هم پاشو ببوسش تا بریم سراغ بقیه.
جونگ کوک _ میشه عجله کنین؟! دارم از خستگی و درد میمیرم.
تهیونگ شکاف داغ دیکش رو بوسید و همگی بلند شدن تا به اتاق نامجین برن.
تهیونگ : اوه اوه. این قراره سخت باشه.
جیمین : تازه اتاق بعدی سخت تر هم هست! پس بهتره اول با این یکی که آسون تر عه شروع کنیم! مرحله به مرحله!
جونگ کوک بی طاقت در زد و قبل از شنیدن جواب اون رو باز کرد.
اتاق هنوز پر از بطری های سوجو و غذاهای دست خورده بود. نامجون و جین هم بین همون ها دراز کشیده بودن و خواب هفت پادشاه میدیدن!
جیمین با وارد شدن به اتاق، انرژی عجیبی رو حس کرد و شل و ول شد : پاشیننننن! باور کنین کاری باهاتون نداریم فقط یه دیک رو ببوسین و بعد میتونین دوباره به خوابتون برسین!
جین زود تر بیدار شد : چخبرتونه سر صبحی! ما نیاز به آرامش داریما!
و وقتی دیک جونگ کوک رو توی دو سانتی متری صورتش دید دادی کشید و به عقب پرت شد!
جین : یاااااا! این کوفتی رو بکن تو اون شلوار فاکی! اون همه لباسی که اختراع شده واسه تزئین نیست ها!
جیمین : اون وقتی مست بود به دیکش دست زده و حالا هم همه ی اعضا باید ببوسنش تا از این وضعیت خلاص بشه.
جین خوابآلود گفت : باید ببوسمش؟ اگه این باعث میشه زود تر برین بیرون و بزارین دوباره بخوابم انجامش میدم!
و خم شد و لپ کوک رو بوسید!
کوک : وات د فاک هیونگ! باید کیرمو ببوسی!
جین :ها؟ ویت. هااااا؟
پوکر به اونا نگاه کرد : و شما دو تا این کارو انجام دادین؟
ویمین سر تکون دادن و جیمین گفت : کامانننن! فقط یه لحظس!
جین به به دیک نگاه کرد و چشماش رو بست و و لب هاش پفکیش رو غنچه کرد و آروم جلو رفت که یهو صدای خش دار نامجون بلند شد : وات د فااااک! چه غلطی دارین میکنین!
نامجون از خواب بیدار شده بود و اون صحنه اصلا چیزی نبود که دلش بخواد بعد از بیدار شدن اجباریش، به خاطر سر و صدای بقیه، ببینه!
جین یکی از چشماش رو باز کرد و به نامجون نگاه کرد. سریع لب هاش رو برای چند صدم ثانیه روی دیک کوک گذاشت و بعد شروع کرد به پاک کردن لب هاش و زیر پتو خزید : حالا گمشین بیرون! قربون دستتون درو هم ببندین!
جیمین : اوکی. فقط کافیه نامجون هم ببوستش!
نامجون : چرا من باید بخوام کیر جونگ کوک رو ببو....
و ناگهان یادش اومد : شایعه ی شماره ی 0؟
جونگ کوک : دیشب مست بودم! یادم نمیومد.
نامجون : فاک. ازت متنفرم!
و به جین نگاه کرد که نا راضی از سر و صدا زیر پتو وول میخورد. ناچار سرش رو جلو برد و آروم کلاهکش رو بوسید و اون هم شروع کرد به پاک کردن دهنش : پتووووووپ(پتو نه ها 😂😂این صدایی عه که پاک کردن دهنش در آورد! 😂😂)
شب بخیر!
و منتظر بهشون نگاه کرد تا از اتاق برن بیرون.
ویکوکمین جلوی در سپ ایستادن.
جیمین : اوکی تو بگو
تهیونگ : چرا من بگم؟
جیمین : چون من با این دو نفر نمیسازم یهو یه چیزی میگم شر میشه !
(جیمینا شر میشه نکن 😂😂)تهیونگ : جونگ کو...
جونگ کوک سریع گفت : منم نمیتونم چیزی بگم.!تهیونگ :...
تهیونگ : فاک یو! هر دو تون با هم!و در زد و همزمان دو تا صدا از پشت در گفتن : کیر خررررر!
ویمین چشماشون رو بستن و هیس کشیدن.
تهیونگ : قرار نیست خوب پیش بره.
جونگ کوک : مشکل فقط یکی عه. بیاین امیدوار باشیم رو مود خوبی باشه.
صدای یونگی بلند شد : اصنم رو مود خوبی نیستم! چون همین الان از خواب بیدارم کردین و آماده ام تا حنجرتون رو با کاردک ببرم و به عنوان صبحونه بخورم!
کیرم دهنتون زود تر بگین چیکار دارین گورتون رو گم کنین!
جونگ کوک سر تکون داد : به نظر میاد خیلی هم بد نباشه! همین که حرف میزنه خودش کلی عه!
🕸️🕸️🕸️🕸️🕸️🕸️🕸️🕸️🕸️
های های 😂👐❤️
مثل همیشه مرسی بابت ووت و کامنت لاولی هام 🥺🥺
YOU ARE READING
📜 rumor / شایعه 📜
Fanfictionشایعه شماره 0 : خود ارضایی ممنوع! 🚫 اینجا یه زندان خیلی خوشگل و گرم و نرم با کلی طلسم های منحرفانه و شق کنندس که ما باید تحملش کنیم تا وقتی که اون تیکه کاغذ فاکی رو پیدا کنیم... مطمئنم قرار نیست خوش بگذره! _ کامل شده ✅