پارت 45 📜

5.2K 952 231
                                    

نامجون دفترچه رو ورق زد : در واقع آیینه شیش تا شایعه بهمون گفت. شایعه ی مربوط به هوسوک و گلدون قبلا ظاهر شده بود و من ندیده بودمش.

تهیونگ :بیاین بقیه رو زودتر تموم کنیم. تا شب بیست و چهارم این ماه فقط سه شب مونده و بیاین تا اون موقع بقیشون رو زودتر امتحان کنیم.

جین : حق با تهیونگه. به نظرم وقتشه از این زندون بریم بیرون و حداقل چند ساعتی آزاد باشیم.

جونگ کوک خیلی نامحسوس به تهیونگ تیکه انداخت : پس فک کنم کسی که میره بیرون باید نوار بهداشتی بزاره!

تهیونگ : -.-

نامجون : هه! آره! تهیونگ به نظرم تو امتحانش کن که تجربه داری!

و هر سه زدن زیر خنده.
تهیونگ در گوش جونگ کوک زمزمه کرد : اولا، به خاطر این نمکدون بازی هات قراره امشب خیلی برات سخت بگذره هانی!
دوما، چرا خودت امتحانش نمیکنی؟

جونگ کوک : فک کن یه درصد چنین کاری بکنم!

تهیونگ : باشه پس فک کنم بهتره عکستو داخل گروهمون بزارم!

جونگ کوک ‌: ک... کدوم عکس؟

تهیونگ : همون عکسی که موقع پوشیدن اون دامن صورتی خوشگل ازت گرفته بودم!

جونگ کوک : تو... جرئتشو نداری!

تهیونگ :باشه.

و گوشیش رو در آورد و توی گالری روی عکس مورد نظر نگه داشت و گذینه ی  Share رو زد و لحظه ی آخری که عکس داشت توی گروهشون آپ میشد جونگ کوک سریع گفت : نه نه نه غلط کردم باشه من میرم بیرون من میرم بیرون!

و سمت نامجین برگشت :گایز من میخوام فداکاری کنم و از خونه بیرون برم و این اصنم ربطی به این نداره که تهیونگ داره تهدیدم میکنه!

و آروم لب زد : هلپ میییی!

اما دیگه دیر بود.

...

هوسوک با گیجی به تیکه های شکسته نگاه میکرد و تو مخش داشت با بیل فسفر می‌سوزند که بفهمه چجوری باید با گلدون شکسته درتی تاک بره!

جیمین با دستش دیک حجیم ‌شده ی هوسوک رو پمپ می‌کرد و منتظر بهش نگاه میکرد.

هوسوک : من حتی تو عمرم حرفای درتی نزدم... از این کینک خوشم نمیاد و بلد هم نیستم.

جیمین : فقط ازش تعریف کن!

هوسوک : باشه باشه. عاح گلدون تو خیلی خوشگلی!

جیمین چند لحظه روش رو برگردوند تا هوسوک خندشو نبینه.

هوسوک هم بهش چشم غره رفت و ادامه داد : چه نقش و نگار هایی... واو اون نقش های گل و شاخه و برگ باعث میشن دیکم شق بشه و بخوام چندین راند به فاکت بدم.

📜 rumor / شایعه 📜Where stories live. Discover now