دخترا سرانجام بعد از کلی شوخی و صحبت های عادی از هم جدا شدند.
رزی، همیشه تو کتابخونه تنها غذا میخورد چون درکنارش درس هم میخوند و لیسا و جنی هم به توافق رسیدند که برای حفظ ظاهر کارشون باهم نهار بخورند.
معمولاً بقیه تو روزای آفتابی چهارگوشه حیاط نهارشون رو میخورند، جایی که لیسا و جنی هم خودشون رو در اون پیدا کردند.
"خب ...قراره چطور انجامش بدیم؟" لیسا سوال کرد.
"منظورت چیه؟"
"خب،ما که دقیقا قرار نیست با تشویق کننده ها بشینیم"
دختر بلوند اعلام کرد.
"چرا نه؟"
"چون عجیب میشه! من از اون تشویق کننده ها نیستم. احمق بنظر میرسم!"
" آره خب. منم قرار نیست رو یه مبل کهنه تو یه جای دنج زیر سفیدکننده ها بشینم."
جنی به چالش کشیدش.
"آه،باشه..."
لیسا گفت، قبل از اینکه یه ایده به ذهنش برسه.
"اوکی، باهام بیا."
جنی اعتراض نکرد چون لیسا از بین مردم به سمت بخشی که چمن داشت کشیدش.
" چیکار داری میکنی؟"
دخترک سبزه پرسید وقتی که لیسا روبه روی یه درخت بزرگ که روی نیمکت های اطراف سایه انداخته بود ،ایستاد.
دخترک بلوند بعد از اینکه نشست، ژاکت چرم مارک دارش رو دراورد و جلوش گرفت.به فضای بین پاهای بازشده اش زد و اشاره کرد که زنبور ملکه بشینه.
"شوخی میکنی؟"
جنی با ابرویی بالارفته گفت.اون واقعا نمیتونه ازش انتظار داشته باشه که—
"اوه،کامان. رمانتیک میشه!"
جنی ، با بی میلی کیفش رو یه گوشه گذاشت و روی ژاکت چرمی زانو زد.لیسا به خودش نزدیکش کرد و برش گردوند تا پشت دخترک به سینه اش بچسبه.
"بیخیال نینی... سعی کن یکم آروم باشی."
دخترک عوضی نوازشش کرد ، تا مجبورش کنه به عقب تکیه کنه. موقعیت ناجالبی بود، فقط بخاطر اینکه دختر کوچیک تر خیلی خشک بود.
بالاخره بیخیال شد و به دخترک بلوندی تکیه کرد. جسمش تو بدن لیسا درحال ذوب شدن بود.
لیسا دست هاشو از شونه های دخترک به پایین، جایی که دست هاشون قرار داشتند، هدایت کرد و بازهاشو دور دخترک کره ای پیچید، جوری که دست های درهم قفل شده‌شون روی شکم جنی قرار گرفتند.
"حالا، این قشنگ نیست؟"
لیسا زمزمه کرد،درحالی که چونه اش بالای سر جنی قرار گرفته بود، کسی که حالا از سینه هاش به عنوان یه بالشت نرم استفاده میکرد.
اگر جنی میخواست واقع گرا باشه، لعنتی خیلی زیبا بود.
جوری که بطور کاملا بی نقصی فیت همدیگه شده بودند،
YOU ARE READING
𝑾𝒆'𝒓𝒆 𝑵𝒐𝒕 𝑭𝒓𝒊𝒆𝒏𝒅𝒔
Romanceیک هرزهٔ عوضی و استریت که هر چیزی که میخواست رو داشت-جنی در یک روز غیرمنتظره با یه پلی گرل منحرف به اسم لیسا، ملاقات میکنه؛ اون دو نفر، مثل آتیش و یخ هستن، پس..چه اتفاقی قراره براشون بیفته؟ Cover by: lisarius
