𝑾𝒆'𝒓𝒆 𝑵𝒐𝒕 𝑭𝒓𝒊𝒆𝒏𝒅𝒔

Chapter 18

لیسا هیچ شانسی برای دوری از حمله غافلگیرانهٔ جونگکوک نداشت.

یک ثانیه اون داشت بوسه ای هات رو تجربه میکرد و ثانیه ای بعد یه مشت محکم به چونه اون برخورد کرد باعث شد که روی زمین بیوفته!

"لیسا! "
جنی داد زد ، شکه شده بود.

لیسا مقداری خون از دهنش به بیرون تف کرد قبل از این که از بین پرده موهاش به ورزشکار عصبی نگاه کنه.

باید می دونست که خودشه.

قراره خوش بگذره.

لبخندی آزار دهنده روی لب هاش شکل گرفت
" خب یادداشتم رو خوندی؟ "
لیسا پرسید.

جونگکوک فکش رو بهم فشرد و نوار های بهداشتی و یادداشت رو به سمتش پرت کرد.

بعد جونگکوک محکم به شکم لیسا لگد زد و باعث شد که از درد جیغ بکشه‌.

بچه های دبیرستان دورشون حلقه زده بودن.

"از دوست دختر من دور بمون! "
پسر با تمسخر گفت.

لالیسا مانوبان کسی نبود که وقتی درد شدیدی داشت به طور رقت انگیزی بخوابه روی زمین و کتک بخوره.

دندون هاش رو روی هم فشرده بود و با انگیزه ای شگفت انگیز حرکت کرد؛ بدنش رو محکم به بدن جونگکوک کوبید و اون رو زمین انداخت.

در حالی که روی شکم جونگ‌کوک بود مشتی که به فکش زده بود رو تلافی کرد و یکی هم به سمت چپ صورتش زد.

"اون دوست دختر تو نیست. "
دختر تایلندی قبل از این که توی صورت پسر خشمگین تف کنه گفت.

جمعیت داشتن شعار میدادن ، کاری که معمولا دبیرستانی ها وقتی دعوا میشه انجام میدن.

جنی میخواست که همه این ها رو تموم کنه اما انگار که نمیتونست حرف بزنه و توی شک مونده بود.

جونگکوک سعی کرد از قدرت بدنش استفاده کنه تا خودش روی لیسا قرار بده اما مثل این که لیسا توی مبارزه های خیابونی توانایی بیشتری داشت.

درسته که بدن جونگکوک از لیسا بزرگتر بود و قطعا قوی تر هم بود اما لیسا مهارت بیشتری داشت و فرز بود.

میشد گفت که مبارزهٔ کاملا عادلانه ای بود.

"بس کنید! "
جنی جیغ کشید.

نادیده گرفته شد در حالی که اون دو تا به کشتی گرفتن روی زمین ادامه دادن.

هر دو ضربه به هم دیگه میزدن و سعی میکردن دست بالاتر رو داشته باشن.

"اوه---جنی! "
صدای رزی باعث شد جنی نگاهشو از لیسا و جونگکوک برداره.

دختره سبزه حتی متوجه نشده بود که رزی اونجا ایستاده.

حالا اون دو تا جنگنده ایستاده بودن! جونگکوک به سمت لیسا مشت میزد و لیسا جا خالی میداد و سرش رو می‌دزدید.