second

211 65 86
                                    

در حالي كه روي مبل خاكستري جلوي تلوزيون نشسته بود و يه پاش رو روي ميز جلوش گذاشته بود و دهن پر از چيپسش صداي خرچ خوروچ از خودش توليد ميكرد با ارنج به پهلوي ليام زد تا توجه رو به خودش جلب كنه.

ليام كه كنارش چهار زانو نشسته بود و دستش رو داخل پاكت چيپس فرو برده بود نگاهش رو از تلوزيون كه فيلم اكشني پخش ميكرد گرفت و به لويي داد تا حرفش رو بزنه.

لويي بعد از كامل جوييدن محتويات دهنش و قورت دادنشون شروع به حرف زدن كرد:

"ميگم سينيور ، خودتم ميدوني كم تر از يك ساعت ديگه اين جا ميدون جنگ ميشه پس ...نظرت با يكم گشت و گذار دوتايي چيه؟"

ليام دستش رو از پاكت چيپس بيرون اورد و كامل به طرف لويي چرخيد و با نگاهي كه كمي توش نگراني وجود داشت گفت :

"منظورت چيه مرد؟پس زين چي؟"

لويي چشم هاش رو چرخوند و برعكس ميل شديدش به جا دادن ده تا چيپس هم زمان توي دهنش فقط يدونه برداشت و توي دهنش گذاشت ، همون طور كه ميجوييدش گفت:

"بيخيال ليام تو كه انقدر خنگ نبودي، امروز روز تعطيله و شما سركار نميريد پس قطعا همسر عزيزت ميخواد كله خونه به اين بزرگي رو بريزه بيرون يه روزه بشوره و دوباره به حالت اول بر گردونه پس قطعا از منو تو هم انتظار داره تميز كاري كنيم "

ليام كه از حرف هاي لويي اوضاع هر هفته ي خونشون توي سرش نقش بسته بود اب دهنش رو با سرو صدا قورت داد و در سكوت منتظر شد تا لويي ادامه بده.

"بيبين كم كم داري ميشي مثل پيره مردايي كه هميشه به زنشون ميچسپن .. چي بهتر از يه دور دور دو نفره ؟! اين جوري تا پنج ساعت بعدش هم كمر درد نميگيريم، تازه ..."

تن صداش رو پايين تر اورد و زمزمه وار ادامه داد:

"من دلم براي لوسيا تنگ شده پيشه اونم ميريم خوش ميگذره "

ليام لب پايينش رو بيرون داد و با لحن مظلومي گفت:

"اما اين جوري كه زين تنها ميمونه خونه و اگه تنها كار كنه هم اذيت ميشه "

لويي سرش رو كج كرد عوق نماديني زد، به طرف ليام برگشت و نفس عميقي كشيد و با صداي ارومي گفت:

"ببين اگه ما بريم اون طوري زين هم ميبينه ما نيستيم پس يكي رو مياره تا اين جا رو تميز كنه، اين طوري هم من هم تو هم زين و هم اوني كه مياد اين جارو تميز كنه سود ميكنه مگه نه ؟"

زين هيچ وقت راضي نميشد كه كسي جز خودش خونه اش رو تميز كنه چرا كه اين خونه از مادرش بهش رسيده بود و مثل چشم هاش مراقبش بود . اون معتقد بود كه هركسي براي تميز كاري بياد قطعا به يه جاي خونه اسيب ميزنه ، اين فكر زماني توي سرش افتاد كه زني به خواسته ي ليام براي تميز كاري اومده بود و وقتي كه رفت جاي دست هاش روي ديوار هاي خونه مونده بود.

A DIFFERENT SUMMERWhere stories live. Discover now