ابروش رو بالا انداخت و با شَک به ریپلای جیمین زل زد!
جدیدا اون و جین خیلی مشکوک شده بودن و دلیلش رو اصلا نمیدونست!_______________
'خب ببین تهیونگ... این خیلی عادیه که تو یه هفته ۴ بار شق کنی!' با انگشتاش روی میز ضرب گرفت و پوفی کشید.
یک هفته ای میشد هول افکارش دور اون پسرِ مو آبی و کاراش میچرخید. دو ماه میشد که دوباره به کره برگشته بود؟ خودشم نمیدونست! انقدر که این مدت مشغول وقت گذرونی با اون پسر و یا بفاک دادن مغزش از فکر کردن به جونگکوک ، بود ، حتی یادش نمیومد دقیق چند روز گذشته!
YOU ARE READING
𝗟𝗼𝗻𝗴 𝗛𝗮𝗶𝗿𝗲𝗱 𝗕𝗼𝘆 | 𝖵𝗄𝗈𝗈𝗄
Fanfictionپسرِ مو بلند | 𝖫𝗈𝗇𝗀 𝖧𝖺𝗂𝗋𝖾𝖽 𝖡𝗈𝗒 -کامل شــده- همه چی از اونجایی شروع شد که دال، پسرِ ۵ سالهی کیم تهیونگ، با دیدنِ موهای بلند و آبیِ پسری، اون رو "مامان" صدا زد و این بود اولین دیدارِ اون پسرِ مو بلند و تهیونگی که کلِ زندگیِ بعد از جدای...