𝖢𝗁𝖺𝗉𝗍𝖾𝗋1

1.8K 228 131
                                    

با صدای تق آرومی که به در خورد، صدای نرم لونا که گوش رو نوازش میکرد، حکم ورود نامه رسون رو صادر کرد. مرد وارد اتاق شد و با دیدن بانوی باشکوه ناتاتورا، تعظیم کرد:

بانوی من نامه­‌ای از طرف گوان رسیده.

لبخند نرمی روی لب­‌های لونا نشست، دست بلند کرد تا خدمتکاری که موهای نارنجیش رو شونه میزد از حرکت بایسته و سمت مرد چرخید:

متشکرم

دست دراز کرد، نامه رو گرفت و با دیدن مهر روش، آهسته خندید. دستش رو حرکت داد و روبان رو از دور نامه باز کرد که صدایی از پشت شنید:

بانوی من، کمک نمیخوان؟

چشم­‌های لونا درخشید، از جا بلند شد و تعظیم کوتاهی به رهبر پک که اخم کمرنگی روی پیشونیش نشسته بود، کرد:

سرورم تشریف آوردید.

و سمت مرد نامه رسون و خدمتکار چرخید:

شماها میتونید برید.

بعد از خالی شدن اتاق، آلفا سمت لونا قدم برداشت و لبخند بر لب نشوند:

با این لباس سبز، زیبا شدی سلینا.

سلینا موهای نارنجیش رو تکونی داد تا به صورت همسرش برخورد کنه:

من همیشه زیبا بودم دونگهه...

دست دونگهه دور کمر سلینا حلقه شد و کوتاه خندید:

الهه­‌ی من همیشه زیباست سلینا!

دست آزادش رو روی صورت معشوقش گذاشت و لب­هاش رو آهسته و کوتاه بوسید:

فکر میکنم موهات رو خوب شونه نکردی...

و با فشار کمی، لونا رو روی صندلی نشوند. سلینا دستپاچه تلاش کرد از جا بلند شه که خرخر کوتاه دونگهه رو شنید:

موهات رو شونه کنم و بعد، برای صرف آخرین وعده­‌ی غذایی روزمون، به سالن غذا خوری بریم.

سلینا آهسته سر تکون داد و نگاهش رو به نامه­‌ی روی میز انداخت.

_از گوان برات نامه اومده؟

سلینا سری تکون داد و به دونگهه­‌ای که تلاش میکرد کوچکترین آسیبی به موهاش وارد نشه، نگاه خوشحالی انداخت:

جونگین­‌ـه.

مرد سری تکون داد و تره­‌ی دیگه­‌ای موهای سلینا رو گرفت:

به نظرت امشب میاد؟

سلینا به فکر فرو رفت، حقیقتا مطمئن نبود شخص مد نظر دونگهه بهشون ملحق میشه یا نه پس سری تکون داد:

تو اتاق همیشگی خودش رو حبس کرده و طرح­‌های همیشگی­‌ش رو میکشه؛ مطمئن نیستم بهمون ملحق شه دونگهه.

........................

_هممم هممم هممم

پسردر حالی که قلم رو نرم روی کاغذ میکشید، آهنگی زیر لب زمزمه میکرد و از عطر پراکنده­‌ی اطرافش لذت میبرد. بعد از کشیدن آخرین خط نقاشی رو به روش، آهسته عقب رفت و به تصویر بی روح رو به روش خیره شد:

𝖲𝖾𝗅𝖾𝗇𝗈𝗉𝗁𝗂𝗅𝖾(𝖢𝗁𝖺𝗇𝗁𝗈, 𝖧𝗒𝗎𝗇𝗂𝗇, 𝖢𝗁𝖺𝗇𝗀𝗅𝗂𝗑)Where stories live. Discover now