صدای جیسونگ که کنار گوشش موسیقی آرومی رو زمزمه میکرد، هوشیار شد و با لبهای جلو اومده و برجسته به جیسونگ خیره شد:
صبح بخیر...
جیسونگ که میدید حال دوستش طی این یکی دوروز به قدری بهتر شده که میتونه خودش رو تکون بده و از درد روز اول خبری نیست، با لبخند پیشونی مینهو رو چک کرد تا تب نداشته باشه:
صبخت بخیر ولیعهد. امروز به نظر میاد حالت بهتره و میتونی خودتو آروم کش و قوس بدی...
مینهو موهای بهم ریختش رو عقب داد و آروم نشست:
چون چان تونست زود سم رو تشخیص بده و دارو بخورم، حالم بهتر شد؛ به هر حال، من امگای خاصیام جیسونگ پس خیلی زود خوب میشم.
جیسونگ خندید و سر تکون داد:
البته که تو امگای خاصی هستی... تو جزو معدود امگاهایی هستی که ولیعهد شده.
_منظورم این...
جیسونگ از جا بلند شد و لبخند مضطربی زد:
مینهو، قرار بود امروز با چان بری بیرون و تو، مطمئنی که میتونی حرکت کنی؟
مینهو سر تکون داد و از جا بلند شد:
من بهترم... بعدم مگه تو پیشم نیستی؟ حالم که بد شد، میتونیم برگردیم.
جیسونگ لب گزید و من من کرد:
من... میتونم امروز مرخصی بگیرم عالیجناب؟
و به سرعت اضافه کرد:
میدونم نباید این کار رو بکنم ولی خب، میخواستم که...
بعد از چند لحظه مکث، ادامه داد:
اصلا ولش کن، باهات میام مینهو.
مینهو کمی جلو رفت، دو بازوی جیسونگ رو گرفت و روی تخت نشوند:
یه نفس عمیق بکش و بهم بگو که چه اتفاقی افتاده جیسونگ.
_هیـ... هیچی ولیعهد... فراموشش کن.
_جیسونگ... من دوستتم پس بهم اعتماد کن.
_خب... مارکوس وقتی که حالت خوب نبود، مراقبم بود و ازم خواست بهش برای چیدن کتاب ها کمک کنم اخه کتابهای جدید امروز میان و مارکوس، تازه کاره و از پسش بر نمیاد.
مینهو لحظه ای مکث کرد و بعد، لبخند زد:
دوسش داری سونگ؟
جیسونگ چند لحظه به مینهو خیره شد و سر تکون داد:
ندارم... اون فقط، وقتی به کسی نیاز داشتم، کنارم بوده و به نظرم باید جبرانش کنم.
مینهو بی حرف به جیسونگ نگاه کرد. اون، به خوبی این پسر رو میشناخت.
_چرا اونجوری نگاه میکنی؟
_جیسونگ...
_اونجوری که فکر میکنی نیست.
ESTÁS LEYENDO
𝖲𝖾𝗅𝖾𝗇𝗈𝗉𝗁𝗂𝗅𝖾(𝖢𝗁𝖺𝗇𝗁𝗈, 𝖧𝗒𝗎𝗇𝗂𝗇, 𝖢𝗁𝖺𝗇𝗀𝗅𝗂𝗑)
Fanfic𓂃𝖥𝗎𝗅𝗅𓂃 𝖲𝖾𝗅𝖾𝗇𝗈𝗉𝗁𝗂𝗅𝖾: 𝖠 𝖯𝖾𝗋𝗌𝗈𝗇 𝖶𝗁𝗈 𝗅𝗈𝗏𝖾𝗌 𝖳𝗁𝖾 𝖬𝗈𝗈𝗇 _مینهو... چرا گرگینهها عاشق ماه هستن؟ _میدونی لیلی... گرگینهها باوری دارن وقتی گرگینه ای میمیره، لونا خاکسترش رو به ماه تقدیم میکنه؛ با اینکار، عشقمون به روح ه...