Part 1

117 10 0
                                    

به سرتا پاش نگاهی انداختم. اوه لنتی چقد تو این کت شلوار جذاب بنظر میومد . حتی ی کلمه از


حرفاش راجب سود و سهام شرکت رو نمیتونستم بفهمم و فقط تو افکار خودم باهاش غرق شده بودم. تو فکر بودم ک گفت:


سریع خودمو جمع و جور کردم و گفتم
-نظرتون چیه آقای کیم؟


+به نظرتون اعتماد کامل دارم آقای جئون لطفا مراتب اداریش رو به درستی پیگیری کنید و نتیجه اش


رو هر چی زودتر بهم بگید


-حتما. از امروز پیگیر کارها میشم


داشتم به چشمای براقش نگاه میکردم که یه دفعه انگار یه چیزی مثل برق از تو وجودم رد شد . اون


احمق عوضی دستشو رو کمر کوک من کشید و گفت:


×اگه کمک بخواید آقای جئون میتونید رو من حساب کنید.


لبخند کوک آتیش دوباره به تنم زد و بهش جواب داد.


-آه بله اینطوری کارا خیلی سریعتر پیش میره


دستمو از عصبانیت مشت کرده بودم و دلم میخواست محکم بکوبمش تو صورت اون عوضی.همه کم


کم بلند شدن و یکی یکی شروع کردن به ترک کردن اتاق کنفرانس. حالا فقط من و کوک اون عوضی


تو اتاق بودیم . گفتم:


+آقای کیم ، من و آقای جئون رو تنها بزارید.


از اینکه از هیچ کلمه مودبانه ای تو جمله ام استفاده نکردم جا خورده بود اخمی کرد و سری تکون داد


کیفشو برداشت و بدون یه کلمه حرف بیرون رفت . من و اون هردو سهام دار این شرکت بودیم و من


رئیسش حساب نمیشدم برای همین هیچوقت غیر رسمی باهاش حرف نمیزدم. بعد رفتنش پرده های


اتاقو پایین دادم و سمت کوک رفتم کراواتشو تو دستم گرفتم و محکم به میز کنفرانس کوبیدمش. از درد


آخی گفت و پرسید


-چیشده تهیونگ دیوونه شدی کمرم شکست . ما الان تو شرکتیم میدونی که نباید کسی بفهمه ها؟


+منظورت از کسی مستر کیم نامجون دوست داشتنیته یا شامل سایر کارکنان هم میشه مستر جئون؟


محکم با مش رو میز کوبیدم ک باعث شد جا بخوره گفتم
-آه خدای من چت شده هیچ معلوم هست چی میگی؟ میشه ربط من با نامجون رو بهم بگی ؟


+نامجون؟ حالا با اسم کوچیکش صداش میکنی؟ کوک منو دیوونه نکن با اعصاب من بازی نکن


میدونی که خوشم نمیاد کسی دور و برت باشه و از اون بدتر خوشم نمیاد تو دور و بر کسی باشی


حرفمو قطع کرد و گفت


-من دور بر کسی نبودم اونم همکارمه مث بقیه

Fake LoveDonde viven las historias. Descúbrelo ahora