Harry POV:
دراکو منو نادیده میگرفت. نمیتونم سرزنشش کنم البته. ولی فکر نمیکردم در این حد درد داشته باشه.
"حداقل الان بهش گفتی." هرماینی سعی کرد بهم دلگرمی بده.
من به جفتشون گفتم دیشب چه اتفاقی افتاد- فقط چندتا جزییات کوچیک که ترجیح دادم راجبش حرف نزنم.
"مالفوی همیشه عوضی بود.هیچ دلیلی نداره که بخوای خودتو بخاطرش اذیت کنی." رون گفت و هرماینی بهش چشم غره رفت و دهنش رو باز کرد تا اصلاحش کنه.
"نه، رون راست میگه. اشکالی نداره." من شونه هام رو بالا انداختم.هرماینی ابروش رو بالا برد و با شک بهم نگاه کرد ولی من نادیده اش گرفتم.
"من باید برم." من زمزمه کرد و وسایلم رو گرفتم.
"کجا؟" هرماینی پرسید.
"تدریس خصوصی با اون." جواب دادم و هرماینی لبخند دلسوزانه ای بهم زد رون برام ارزوی موفقیت کرد همونطوری که من به سمت کلاسی که برای تدریس خصوصی به من و دراکو داده شده بود رفتم.
وارد کلاس شدم، دراکو رو دیدم که از قبل اونجا بود سرش روی میز بود و وسایلش نامرتب کنارش بودن.
"عام، سلام." من وایستادم و اون بخاطر صدام تو جاش پرید.
"بلادی هل، میخوای یکم بلندتر حرف بزنی؟" کنایه زد و سرش رو از روی میز بلند کرد.
"من صدام بلند نبود." اشاره کردم و کنارش نشستم، وسایلم رو روی میز گذاشتم.
".حالا هرچی." وسایلش رو بیرون اورد، باید اضافه کنم خیلی اروم، حتی ی تنبل هم از اون سرعتش بیشتره.
"حالت خوبه؟" من نتونستم نپرسم. ابروهای گره خوردش دوباره به صورتش برگشت و بهم چشم غره رفت.
"خودت چی فکر میکنی؟" اون بی حوصله بهم نگاه کرد.
"نمیدونم، برای همین پرسیدم."
"درسته،اوکی. بیا کارمون رو شروع کنیم." اون سوالم رو نادیده گرفت که البته از نظرم خیلی بی ادبی بود.
"از دستم عصبانی ایی؟" من ادامه دادم.
"این یجور مصاحبه یا ی چیز شبیه به اونه هری؟" نتونستم جلوی پوزخند زدنم رو بگیرم، اون من رو هری صدا کرد.
"چی انقدر خنده داره؟" اون اخم کرد.
"تو هنوزم من رو هری صدا میکنی." من بهش تذکر دادم.
YOU ARE READING
How to kiss a wizard (Persian translation)
Fanfictionهری پاتر تو همه چیز خوبه.... به جز بوسیدن. وقتی فهمید روی جینی کراش داره،چه کسی بهتر از دراکو مالفوی بود که بهش مهارت بوسیدن رو یاد بده؟ Persian translation- Written by: Reasonstosmileathome Drarry fanfiction