جنی سرفه مصلحتی کرد ، اون لباشو روی هم فشار میداد تا مانع قهقهه زدنش بشه چون دوست نداشت با این حرکت جونگوو رو به گریه بندازه اما خندههای پشت لبش چهرهاش رو سرخ تر از همیشه کرده بود.
اون صورتش رو برگردوند و تلاش کرد بهجای خیره شدن به کله تراشیده جونگوو ، خودش رو با جمع کردن وسایل سرگرم کنه!جونگوو بهت زده به چهره خودش در آیینه نگاه میکرد ، این چیزی نبود که انتظارش رو داشت! اون با چشمهای گنگ به موهایی که حتی کمتر از یک بند انگشت میرسیدن خیره شده بود. نمیتونست باور کنه این بلارو سر خودش اورده! این افتضاح بود ، خیلی زیاد!
ناباورانه دستش رو بالا اورد و روی موهاش کشید : نه!جنی لحظه ای از کارش دست برداشت و نیم نگاهی به جونگوو انداخت.
جونگوو شوکه شده ادامه داد : تو این کارو نکردی!
خواهرش به چشماش چرخی داد ، دوباره شروع شد! اون میدونست حالا باید ساعت های طولانی رو بی وقفه به گوش دادن ناله های از سر پشیمونی برادرش صرف کنه.
کش مشکی رنگ رو از روی میز برداشت ، کمرشو صاف کرد و اونو میون لباش گذاشت. همونطور که با دستاش تلاش میکرد تموم موهای صافش رو بالای سرش جمع کنه از آیینه در جواب نگاه پر از سوال جونگوو اخم ریزی کرد.
کشو از لای دندوناش کشید و موهاشو بست : ببین وو من قبلش صدبار ازت پرسیدم و تو با اطمینان این ماشینو دستم دادی! .... ( پیشبند اصلاح رو از اطراف گردن جونگوو باز کرد و بهش تکونی داد تا موهای رنگیش روی زمین بیفته! ) .... اگه خیلی باهاش مشکل داری میتونی کلاه بذاری فقط خواهش میکنم با من سر این تصمیم احمقانت بحث نکن!جونگوو فقط یکبار دهانشو باز و بسته کرد اما نفسهای بیهوده چیزی از میون لباش خارج نشد انگار که زبونشم ازکلکل خسته شده بود و به اجبار به سقف دهنش چسبیده بود. اگه با خودش صادق باشه حق با جنی بود این تصمیم احمقانه خودش بوده و فقط خودش میدونست که چرا بعد از اینکه از خواب بیدار شده به همچین نتیجه ای رسیده که با تراشیدن موهای سرش اونم با سر صفر ماشین میتونه خوش قیافه تر به نظر برسه! حقیقت دردناک این بود که کیم جونگوو مایکل اسکافیلد لعنت شده نبود که انتظار داشته باشه با سر کچلش هنوزم جذاب به نظر برسه و فاک این قیافه تخمی جدیدش واقعا افتضاح بود و افتضاح تر این بود که یوتا ازش خواسته امروز چند ساعتی وقتشو در اختیارش بذاره ، جونگوو اصلا دوست نداشت پیشونی بلندش رو انقدر واضح به بقیه نشون بده ، درواقع اون از این کار متنفر بود و حالا باید با این سر بدون مو اونم وسط زمستون چیکار میکرد !؟ این زیادی ترسناک بود!
------------------------------------------------------
با تکونهای ریزی که به بدنش میداد پلکهای خمارش رو از هم فاصله داد.
بدنش به شدت کوفته شده بود و احساس میکرد به مدت یک سال به جسمش حرکت نداده. نگاهی به شخص کناریش انداخت و لبخندی زد ، لبخند خیلی عمیق و بدنش رو به جههیون نزدیک تر کرد جوری که حالا تقریبا توی آغوشش جای میگرفت چون درست از دیشب تا همین لحظهای که چشمهای قشنگش رو باز کرده بود روی دست دراز شده جههیون خوابیده بوده. خداروشکر میکرد دیشب لخت نخوابیده و قبل از خواب جههیون ازش خواسته لباس گرم بپوشه چون اگر این کارو نمیکرد الان علاوه بر کوفتگی بدنش ، سرما خوردگی هم به اپشن های داغون جسمانیش اضافه شده بود.
YOU ARE READING
𝐁𝐞𝐚𝐮𝐭𝐢𝐟𝐮𝐥 𝐌𝐢𝐬𝐭𝐚𝐤𝐞
Fanfiction🥀 𝑪𝒐𝒖𝒑 : 𝐽𝑎𝑒𝑌𝑜𝑛𝑔 , 𝑌𝑢𝑊𝑜𝑜 , 𝑁𝑜𝑀𝑖𝑛 🥀 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆 : 𝐷𝑟𝑎𝑚 , 𝐴𝑛𝑔𝑠𝑡 , 𝑅𝑜𝑚𝑎𝑛𝑐𝑒+ 𝑆𝑚𝑢𝑡 -------------------------------------------------------- خلاصه داستان : تیونگی که همیشه توی انتخاب موکلاش حساسیت به خرج میده به...