'فلش بک'
یوتا همونطور که رو روبه روی آیینه حموم صورتش رو اصلاح میکرد خیلی دقیق به صحبتهای تیونگ گوش میداد و تیونگ با فاصله چند متری از یوتا درحالی که یه پرده اونو از دیدش پنهان کرده ، زیر دوش ایستاده بود.
مقداری شامپو توی دستش ریخت و قبل از اینکه اونو روی موهاش ماساژ بده، کف هر دو دستش رو روی هم کشید و برای خاتمه دادن به بحثی که همخونهاش از نیم ساعت پیش دست گرفته بود خواهشگرانه ادامه داد."قضیه رو پیچیده نکن یوتا. من نگفتم دوست نیستیم ما دوستیم ولی به این معنا نیست که قراره احساس خاصی بینمون باشه! "
یوتا بعد از شنیدن حرفای تیونگ شوکه شده دست از کار برداشت. درحالی که به خودش توی آیینه که هر چند دقیقه باید بخار نقش بسته روش رو پاک میکرد، خیره بود گیج پرسید : احساس خاصی بینتون نیست؟ کدوم دوستای معمولی رو دیدی که سکس طولانی مدتی رو داشته باشن؟
باورش نمیشد تیونگه که چنین حرفایی رو میزنه. هر دو خوب میدونستن که حس بینشون چیزی بیشتر از یه دوستی معمولیه؛ این ساده ترین چیزی بود که میشد از پافشاریهای گذشته جهیون برای وقت گذرونی باهاش و پیشنهاد آنی و مسخره تیونگ تو حالت مستی برای همخواب شدنشون فهمید و حالا اینکه تیونگ هنوزم تظاهر به انکار قضیه داشت خیلی اعصاب خورد کن بود.
حولهای برای تمیز کردن صورتش برداشت و با لحن تمسخر آمیزی زیرلب برای خودش میگفت : دو هفتهای هست که بیوقفه تو حلق همین ، برنامه سکس هفتگیتون از زوجهایی که چندین ساله باهمن منظم تره!
تیونگ کلافه چشماشو چرخوند ، سر کف آلودش رو از پشت پرده نمناک بیرون برد. نگاه تیزی بهش انداخت : فقط بهخاطر دو هفته؟ فکر نمیکنی دو هفته برای شکل گرفتن یه رابطه عاطفی خیلی کم باشه؟
-کم باشه؟ از چیزی که فکرشو کنی بیشتره یونگ! اللخصوص اگه اینکه طرفت بهت اعتراف هم کرده باشه!
" اون هیچ وقت نگفت ما انحصارا و مطلقا برای همیم و من ازش نخواستم یه رابطه عاطفی طولانی مدتو پیش بگیریم! دست از کاراگاه بازیات بردار. رابطه ما فقط درحد داشتن یه پارتنر نیاز جنسیه همین و همین! هیچ چیز قابل بحثی وجود نداره. "
یوتا اخم سنگینی کرد ، سبک سری تیونگ دیگه داشت غیرقابل تحمل میشد : دیگه اصلا نمیفهممت!
تیونگ آهی کشید. شاید حق با یوتا بود و شاید هم طبق معمول همخونهاش درمورد همچین چیزی اغراق کرده و داره بیش از اندازه واکنشهای نگران کننده از خودش بروز میده؛ تیونگ که بچه نبود ، یه مرد گنده بیست و هفت ساله بود که خیلی خوب میدونست داره چه بلایی سر زندگی شخصیش میاره.
اون با جهیون یه رابطه فیزیکی سالم و رضایت بخش داشت و این تنها به یک شب ختم نشده بود. بعد از آخرین شبی که مست کرده بود باز هم به سراغ جهیون رفت. اون بوکسور همیشه در مقابل خواسته های بیشرمانه تیونگ انعطاف زیادی از خودش نشون میداد اما واقعیتی که وجود داشت این بود که تموم ارتباط و نزدیکی این دو فقط برای رفع نیاز جنسی بود نه چیزی بیشتر و نه کمتر.
اونا بعد از کوچیک ترین فرصتی که گیر میاوردن به سراغ هم میرفتن و بدون هیچ حرفی باهم عشق بازی میکردن. نمیتونست شنیدن حرفای اغواگرانه جهیون رو حین عشقبازی نادیده بگیره و واقعیت داشت که هربار با شنیدن اون حرفا تحریک میشد و سلولای بدنش از شدت سرخوشی و ارضا شدن تا مرز انفجار پیش میرفتن اما جدای از اون حالت تیونگ واقعا هم به طور مستقیم ازش نشنیده بود که جز این مورد، علاقه خاصی بهش داشته باشه و دلش میخواد رابطه اونا چیزی فراتر از عشق بازی روی تختخواب باشه!
YOU ARE READING
𝐁𝐞𝐚𝐮𝐭𝐢𝐟𝐮𝐥 𝐌𝐢𝐬𝐭𝐚𝐤𝐞
Fanfiction🥀 𝑪𝒐𝒖𝒑 : 𝐽𝑎𝑒𝑌𝑜𝑛𝑔 , 𝑌𝑢𝑊𝑜𝑜 , 𝑁𝑜𝑀𝑖𝑛 🥀 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆 : 𝐷𝑟𝑎𝑚 , 𝐴𝑛𝑔𝑠𝑡 , 𝑅𝑜𝑚𝑎𝑛𝑐𝑒+ 𝑆𝑚𝑢𝑡 -------------------------------------------------------- خلاصه داستان : تیونگی که همیشه توی انتخاب موکلاش حساسیت به خرج میده به...