'این جمینه ، دوست پسرم'پلک هایی که به آرومی روی هم قرار گرفته بودن با تحکم باز شدن و نوشیدنی که درحال مزه کردنش بود توی گلوش پرید و به سرفه کردن افتاد.
شنیدن این جمله اونقدر نامفهوم، گنگ و بیشتر تعجب برانگیز بود که هیچکس متوجه لرزش توی صداش نشد.
رنجون صندلی کنار تیونگ نشسته بود ، درحالی که برای کمک به نفس کشیدن تیونگ با مشت محکم به کمرش میکوبید به سختی به حرف اومد : تو...میدونستی ؟تیونگ سرفه کنان سرشو به طرفین تکون داد. رنجون : شمارش معکوس تا انفجار خاله .. ده .. نه .. هشت ..
تیونگ با خنده ای که به سختی کنترل کرده بود گردن رنجونو بین انگشت شست و اشارش فشار داد. به نشونه احترام بلند شد و با جمین، دوست پسر جدید برادرش دست داد : تیونگ هستم، برادر جنو؛ از آشناییت خوشبختم.
جمین لبخند کوچیکی زد و همونطور که دستش رو تکون میداد جواب داد : همچنین.
جنو رو به روی تیونگ نشست ، سعی کرد نگاهشو بدزده و بیشتر به اشتباه وحشتناک امروزش توجه کنه. اضطراب داشت و دمای بدنش بالا رفته بود، اون از اینکه دستش رو بشه و قضیه فیک پارتنرش رو بشه وحشت داشت.
جمین متوجه بیقراری پسر کنارش شد. دستشو روی دست سرد جنو گذاشت و اونو کمی فشار داد، بهش نزدیک شد و آروم پرسید : تو حالت خوبه؟جنو بهش نگاه کرد و به همون آرومی اما با لحنی که اضطراب توش بیداد میکرد جواب داد : حس میکنم الانه که بالا بیارم.
جمین به آرومی کمرش رو نوازش کرد و لبخند زیبایی به پسر نگران تحویل داد : نگران نباش اوضاع تحت کنترله ، من اینجام !
رنجون مشکوکانه به مقابلش خیره شد. اون دو نفر رو از لحظه ورود زیر نظر گرفته بود، با انگشت روی میز ضربه میزد. این فقط یه معمای ساده بود؛ جنو هرگز حتی یک بار هم به اینکه گی باشه اشاره نکرده بود اگرچه آدم منزوی و گوشهگیری بود و ترجیح میداد چیزی رو بروز نده و اکثرا مخفیکاری میکرد اما حداقل تا اونجایی که رنجون به یاد داشت محدود معشوقه هایی که از اول عمرش تا به این لحظه انتخاب کرده جنس مخالفش بودن و حالا اینکه خیلی ناگهانی تصمیم گرفته با پسری که نشون میداد کاملا مخالف تایپ ایدهآل جنو باشه وارد مهمونی خونوادگیشون بشه و انقدر با جرئت به گرایش جنسی جدیدش اعتراف کنه اصلا باورپذیر نبود.
با کنجکاوی رو به جمین کرد و پرسید : چند وقته باهمین؟
جمین که جواب دادن به این سوالات براش عادی شده بود کاملا مسلط جواب داد : تقریبا یه ماهی میشه!
با چشمای مشکوک به جنو نگاه کرد و اینبار پسر خالهاش رو برای بازجویی، انتخاب کرد : دقیقا شیفته چه چیزیش شدی؟
تیونگ به سوالهای رنجون ریز ریز میخندید.
صدای خندههای شدت گرفته تیونگ عصبیش کرد ، سوال های بیمورد رنجون دیگه کلافهاش کرده بود و نگاههای خیره مادرش از لحظه ورود اضطرابش رو دو چندان میکرد.
لباشو چرخی داد ، یه ابروشو بالا انداخت و با حرص جواب داد : فضولی؟
YOU ARE READING
𝐁𝐞𝐚𝐮𝐭𝐢𝐟𝐮𝐥 𝐌𝐢𝐬𝐭𝐚𝐤𝐞
Fanfiction🥀 𝑪𝒐𝒖𝒑 : 𝐽𝑎𝑒𝑌𝑜𝑛𝑔 , 𝑌𝑢𝑊𝑜𝑜 , 𝑁𝑜𝑀𝑖𝑛 🥀 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆 : 𝐷𝑟𝑎𝑚 , 𝐴𝑛𝑔𝑠𝑡 , 𝑅𝑜𝑚𝑎𝑛𝑐𝑒+ 𝑆𝑚𝑢𝑡 -------------------------------------------------------- خلاصه داستان : تیونگی که همیشه توی انتخاب موکلاش حساسیت به خرج میده به...