سخن نویسنده: سلام حالتون چطوره؟ این هم پارت بعدی افسرده تو....امیدوارم از خوندنش لذت ببرید...سعیده م!
___________________________________________
کوله رو برداشت و تمام زیپ هاشو باز کرد و شروع به گشتن کرد.ورقه قرصی که تو قسمت جلویی کوله بود رو پیدا کرد و گذاشت تو دستم و در بطری آب رو باز کرد و جلوم گذاشت و خودشم عقب نشست.
زیر چشمی نگاهش می کردم که گوشه اتاقک به حالت بغل کردن زانوهاش نشسته و بهم خیره شده.
آروم آب و قرص رو برداشتم و خوردم.
بعد چند دقیقه که دردم آروم شد، نشستم و لباسهامو مرتب کردم.میو همچنان تو اون وضعیت نشسته بود و بهم خیره شده بود.
بعد چند دقیقه قفل دهنش باز شد و گفت : بهتره بریم خوابگاه...
با بی میلی گفتم : ولی ما تازه اومدیم...
نگاهی به ساعت انداختم و ادامه دادم : هنوز ساعت ۸ نشده...
عصبانی دستشو داخل موهاش کرد و گفت : فکر نمیکنی که اگه حالت بد بشه باید قبلش به من میگفتی چه مشکلی داری تا بدونم چه گهی باید بخورم...؟میدونی چقدر ترسیده بودم...؟گالف چرا اینقدر بی فکری تو آخه...؟
بغض کرده بودم.جوابی نداشتم که بدم مثلا بگم نخواستم دیدت نسبت بهم عوض شه یا نمیخواستم فکر کنی بهت نیاز دارم یا تو کارهام بهت وابسته ام.اصلا من حالم کاملا خوب خوبه و هیچ مشکلی ندارم.این درد کوفتیم گاهی میاد و برای چند دقیقه زندگیمو مختل میکنه بعد خیلی سریع آروم میشم.چیز خاصی نیست.
در حال کنکاش ذهنی بودم که بلند شد و کوله ام رو از روی زمین برداشت و همون جور عصبانی گفت : گالف بلندشو برگردیم خوابگاه...
نمیخواستم پا شم مثلا قرار بود سومین ماه رابطمون رو جشن بگیریم.از سر جام تکون تخوردم و به روبرو و به نقطه نامعلومی خیره شدم که با فریادش از جا پریدم : با تو ام... گفتم پا شو...گالف منو الکی حرص نده...
نمیدونم چرا یهو مودش عوض میشد و اینجوری رفتار میکرد.این قضیه اونقدر که روی میو تاثیر گذاشته بود، بزرگ نبود.
با بی میلی از جام بلند شدم.دلم نمیخواست نیومده برگردیم.
از اتاقک بیرون اومد و کفشهاشو پوشید.منم با بی میلی شدیدی بیرون اومدم و آروم کفشهامو پوشیدم.
محکم دستمو گرفت و با خودش کشید.بعد از حساب کردن اون یکی دو چیزی که تو اتاقک خوردیم باز هم دستم رو کشید.
در ماشین رو باز کرد و با چشم غره بهم فهموند که بدون حرف برم و بشینم.خودشم سریع نشست و راه افتادیم.
کم مونده بود گریه کنم.اگه کارهاش برای بیماری کوچیک منه باید بهش بگم که این بیماری نه منو میکشه نه اونو.اصلا این شرایط تقصیر من نبوده و نیست که میو
اینجوری برخورد میکنه.
YOU ARE READING
Your depressed (افسرده ی تو)
Romance« فیک کامل شده » . خلاصه : همه چیز از اینستاگرام شروع شد.پسرک داستان ما عاشق شد، مجنون شد و دیوانه.اما آیا عشق همیشه مهربونه؟! ( داستان عشق دو پسر دانشجو و اتفاقات آن...) ژانر : درام، رومنس، انگست و روانشناسی (این فیک دو فصله است) کاپل : میو گالف تو...