°•با من ازدواج میکنی؟•°

52 10 2
                                    

سخن نویسنده : سلام.‌‌..همچنان منتظر نظراتتون هستم...سعیده م!

___________________________________________

: عزیزدلم؟! من اینجام...من همیشه اینجام...هر وقت نتونستی بخوابی...هروقت خوابت نبرد...هر وقت درد داشتی...کافیه اسمم رو صدا بزنی... من خودمو بهت میرسونم و بغلت میکنم...کافیه نگام کنی...کافیه زل بزنی تو چشمهام تا کاری کنم تا همه متوجه شن چقدر دوستت دارم...عشقم تا دیروز فکر میکردم کارم تمومه...مثل تمام روزها و شبهای این چند سال...من تازه پیدات کردم... دیگه از دستت نمیدم...اگه حتی باهام لج کنی و دوباره مثل قبلترها که از دستم عصبانی می شدی و با کیوت ترین حالت ممکنت پاتو رو زمین می کوبیدی...قول میدم دیگه نمیرم...حتی اگه نخوای منو ببینی...اگه حتی نخوای دستات رو تو دستم بگیرم...من دورادور مراقبتم که کسی نرنجوندت...کسی اذیتت نکنه...آره من تازه پیدات کردم...دیگه هم نمیخوام از دستت بدم...باید حرفهام رو بزنم... باید گوش بدی...باید همه چیو بدونی....بدونی چرا بد شدم...چرا سنگ دل شدم... که چرا ناراحتت کردم...بهم یه فرصت دیگه بده...اومدم جبران کنم... باشه عزیز جونم؟

آروم پلکهام رو باز کردم و از هم فاصله دادم.

دستم تو دست سوپاسیت بود که با گنگی و شوک به مچ دستم خیره شده بود و پلک نمیزد.

یادم اومد منِ احمق آستین پیرهنم رو پایین ندادم که تندی پایینش کشیدم و دکمه پایین آستین رو بستم.

همچنان با شوک به مچم خیره شده بود.

کمی خودمو تکون دادم و سعی کردم از جام بلند شم که با درد نسبتا شدیدی تو کمرم دوباره دراز کشیدم.

کوسن کاناپه رو از زیر سرم جابجا کرد و مشغول نوازش موهام شد و آروم در حالیکه بازم با شوک مشغول بود، لب زد : گالف؟! رو دستت جای زخمه؟ دستات چیشدن؟

حس انزجار تو رگهام جریان پیدا کرد.

اون جای زخم رو دید.من دوباره از خودم ضعف نشون دادم، یه ضعف بزرگ، ضعفی که نشون دهنده دورانیه که با بی رحمی خواستم خودم رو از بین ببرم...

در حالیکه سرم رو جابجا میکردم تا از دستش و از نوازشهاش، خودم رو خلاص کنم، گفتم : چیزی نیست...ولم کن...

میو : ولی زخم بزرگیه...چه اتفاقی افتاده؟!

بدون جواب دادم به سوالش به سختی از کاناپه بلند شدم که با چشم تو چشم شدن با دکتر دکا متوجه شدم اون تمام این مدت تو اتاقم بوده.

گالف : ببخشید آقای دکتر که نگرانتون کردم...واقعا عذر میخوام...

دکتر دکا : خودتو نگران نکن گالف...درد که نداری؟ زنگ زدیم به اورژانس...معاینه ات کردن...گفتن کمرت یکم ضرب دیده و چیز خاصی نیست و از حال رفتنت برای اینه که غذا نخوردی و ضعف کردی و با درد کمر از پا
دراومدی...بچه که نیستی پسرم! چرا چیزی نخوردی؟

Your depressed (افسرده ی تو)Where stories live. Discover now