سخن نویسنده : سلام گایز! این پارت، پارت آخرِ فصل اول افسرده ی تو هست...از همه کسانی که به من و داستانم لطف داشتن و یک فصل ۱۴ پارته رو همراه من خندیدن و گریه کردن ممنونم...فصل بعدی رو هم در ادامه آپ می کنم...و در آخر منتظر نظراتتون هستم... سعیده م!
___________________________________________
بهم نگاه کردند و من هم با تعجب و در حالیکه علامت سوال بزرگی بالای سرم بود، بهشون خیره شدم.
انگار جوابی برای سوال من نداشتند...
احتمال زیاد این فرد قبلا با من دشمن بوده و به من ضربه زیادی زده و در عین حال خیلی هم به من نزدیک بوده...
کایا از جاش پا شد و به سمتم اومد.دستامو تو دستش گرفت و گفت : گالف؟ میو تو رو خیلی اذیت کرد ولی بدون ما همیشه کنار تو هستیم و نمیذاریم تو دیگه حالت بد شه...
دلگرمی بزرگی بود ولی اصلا کمکی به من نکرد...
گفتم : اون منو خیلی اذیت کرد؟چرا؟چیکار کرد؟اون کسی که بهم قول داد کنارم بمونه، اون بود؟اگه این قول رو داده پس الان کجاست؟جوابی نداشتند چون دیگه هیچ کدوممون سعی نکردیم سوالهای جدیدی بپرسیم و بحث انگار تموم شد...
قرار شد بچه ها به خوابگاه برگردن و شب مامان کنار من بمونه.
خداحافظی کردیم و اونها هم گفتن فردا بعد از کلاسشون دوباره به دیدنم میان.
رو تخت نشسته بودم و از پنجره به بیرون نگاه میکردم.
نگاه که نه چون فقط و فقط شاخه های درختها مشخص بود.کلی فکر و درگیری ذهنی داشتم که باعث میشد فکرم پرواز کنه و متوجه نشم چند ساعته خیره به یه نقطه شدم.
میو کی بود؟یه پسری که نمیدونه من خودکشی کردم ولی انگار براش مهم بوده...اون کی بود؟
مامان آبمیوه می گرفت و مثلا داشت با من حرف میزد ولی من انگار اصلا کنارش نبودم.
با نشستنش کنارم به خودم اومدم.
لبخند میزد مثل همیشه.میدونستم براش سخت بوده که پسرش میخواسته خودش رو نیست و نابود کنه ولی اون بازم سعی میکرد همونجور آروم باشه.
فکرشم که میکنم حالم از خودم بد میشه که باعث شدم با نگرانی و دستپاچگی خودش رو از شهرمون برسونه.هنوز نمیتونستم باور کنم که من این کار رو کرده باشم ولی انگار واقعا جراتم رو جمع کردم و انجامش دادم...
دلیلش رو هنوز نفهمیدم...
اون آدم تو تماس آخر کی بود و بهم چی گفت که من دست به این کار زدم... که دیوونه شدم و تصمیم گرفتم زندگیم رو به ته خط برسونم...
YOU ARE READING
Your depressed (افسرده ی تو)
Romance« فیک کامل شده » . خلاصه : همه چیز از اینستاگرام شروع شد.پسرک داستان ما عاشق شد، مجنون شد و دیوانه.اما آیا عشق همیشه مهربونه؟! ( داستان عشق دو پسر دانشجو و اتفاقات آن...) ژانر : درام، رومنس، انگست و روانشناسی (این فیک دو فصله است) کاپل : میو گالف تو...