به سمت کشو های بایگانی رفتم و از داخلش چندتا پرونده در اوردم و گذاشتم روی میز دفترچه نکاتمو در آوردم و شروع کردم به مطالعه و یادداشت کردن.
توی این بخش تقریبا از همه نوع بیماری بود ... مازوخیسم .. پارانویید .. افسردگی حاد ... سادیسم ... شیزوفرنی .. حالا میفهمم چرا این بخش رو سپردن دست من!!
سر بلند کردم و به ساعت روی دیوار نگاه کردم .... شت 2 ساعت؟؟؟ اما خدا رو شکر توی این دو ساعت نصف پرونده ها رو تموم کردم. از سر جام بلند شدم. آخخخخخ کمرم به فنا رفت. برم برم تا شیفتم تموم نشده بیمارا رو بررسی کنم. با عجله پرونده ها رو بستم و گوشه میزم مرتبشون کردم. دستی به موهام کشیدم ، تو روحت جیمین عادتت ب منم سرایت کرد ، چک لیستمو برداشتم و از اتاق خارج شدم. به در اتاق تکیه دادم و توی راهرو نگاهی انداختم. اول باید به کدوم سر بزنم؟ چه فرقی میکنه ب هر حال باید همشون رو چک کنم!
همینطور که داشتم فکر میکردم. قدمی جلو گذاشتم که یه چیزی مثه میگ میگ از جلوم رد شد!! دوباره به در چسبیدم یا حضرت پشم چی بود!
با چشمای درشت به رو به رو خیره بودم که صورتی جلوم ظاهر شد.
_آقا؟! ... آقا؟؟!
توی چشاش زل زدم و با حالت منگی گفتم: ها؟؟؟
-آقا حالتون خوبه؟؟ سالمین؟؟ چیزیتون نشده؟؟
به خودم اومدم. از در جدا شدم و دستی به روپوشم کشیدم. جوری که انگار هیچی نشده و من اصلا سکته ناقص نزدم! توی چشماش خیره شدم. چه قیافه مهربونی داشت. یهو لبخند دندون نمایی زد ... چ صورت نورانیی داره!
با ذوق و شوق شروع به حرف زدن کرد:
_ سلام، تو مسئول جدید بخشی؟؟!! ... من هوسوکم از روانپزشکای بخش
دستشو دراز کرد و لبخندش بزرگ تر شد که حالت قلبی خودشو بیشتر نشون داد.
لبخند محوی روی لبام نشست... حس خوبی نسبت بهش داشتم دستشو گرفتم و به گرمی فشار دادم
یونگی: سلام ، منم یونگیم ... اره امروز اولین روز کاری منه خوشوقتم
چشمکی زد و با لبخند گفت
هوسوک: میتو بیب
دست کرد تو جیبش، اسنیکرزی در آورد و باز کرد ... خواست ببره توی دهنش که نگاهش به من افتاد ... شکلات رو سمت من گرفت
هوسوک: میخوری؟؟
یونگی: ن ممنون
شونه بالا انداخت و بیخیال گاز بزرگی به شکلاتش زد
هوسوک: من برم به بیمارم برسم تا کسی رو نکشته، خوش بگذره یونگ!
و با لبخند گاز دیگه ای به شکلاتش زد و دست به جیب به سمت ته راهرو حرکت کرد.
VOUS LISEZ
What's Your Name??
Fanfictionخلاصه داستان: یونگی به تازگی وارد تیمارستانی معتبر شده تا کار خودشو به عنوان روانپزشک شروع کنه و چی میشه که بیمارش عاشقش بشه ... بیماری به اسم کیم تهیونگ کاپل: یونته ، نامجین ژانر: روانشناسی ، رومنس ، کمدی ، انگست ، معمایی ، کمی اسمات قسمتی از داس...