1 ⇝اتاقک

1.2K 201 32
                                    

- آه.

چانیول به اوج رسید و ناله ای کرد. مدادش توی دست هاش شکسته بود و بکهیون قبل این که عضوش رو از دهانش بیرون بیاره کامش رو قورت داده بود.

چانیول بکهیون رو از زیر میز بالا کشید و زیپ شلوارش رو بست. هنوز هم به خاطر بلوجاب بکهیون هوش از سرش رفته بود و نفس نفس می زد. نگاه بکهیون بازیگوش بود؛ و انگشتش رو به لب پایینی‌ش کشید و قبل اینکه انگشتاش رو تمیز کنه، کام باقی مونده روی لب هاش رو پاک کرد.

- د-داری چی کار می کنی؟

چانیول نفس نفس زد:

- می خوای همین جا به فاکت بدم؟ لعنتش کنن، هنوز سختم بک!

بکهیون زیر لب خندید و نگاهش رو به استادشون انداخت:

- چرا که نه؟

هیسی کشید:

- ما رو نگاه نمی کنه.

- آخ. بک.

چانیول نالید:

- انقدر اذیت نکن!

پسر کوچک تر لبش رو لیس زد. به چانیول نزدیک تر شد و دستش رو برداشت و دور گردن خودش گذاشت. چانیول رو سمت خودش کشید تا بالاخره لب هاشون فقط یک اینچ از هم فاصله داشته باشن. تکرار کرد:

- چرا که نه؟ می خوام همین الان منو پر کنی عزیز دلم.

چانیول بکهیون رو سمت خودش کشید و گرسنه بوسید. دست آزادش زیر لباس بکهیون حرکت می کرد و انقدر نوازشش کرد که نفس های بکهیون قطع شدند و ناله ای از لای لب های نیمه بازش فرار کرد. چانیول لب پایینی بکهیون رو مکید و زبونش رو روی لب های اسمورف کشید.

بکهیون خم شد تا دکمه های لباس چانیول رو باز کنه. و این زمانی بود که استادشون محکم به میزشون کوبید و باعث شد چانیول و بکهیون نفس زنان از هم جدا بشن.

- خدای من!

ناباورانه گفت:

- چطور جرئت می کنین توی کلاس من عشق بازی کنین؟

چانیول مضطرب آب دهانش رو پایین فرستاد اما بکهیون هنوز هم پوزخند داشت و خیسی لب هاش رو پاک کرد. روی صندلیش لم داد و به استادشون نگاه "به درک! برام مهم نیست" انداخت. کاملا به هیچ چیزی اهمیت نمی داد. استاد میان سال، عینکش رو درست کرد و چشماش رو دور کلاس چرخوند.

چانیول به تته پته افتاد:

- خـ-خانم. ما متاسفیم که__

- تنبیه!

استاد فریاد زد:

- هر دوتای شما! تنبیه میشید!

IN PLACE

- باورم نمیشه مجبور شدیم همچین کاری بکنیم.

بکهیون غرید و کلاه بابانوئل رو روی سرش گذاشت:

[Completed] •⊱ In Places ⊰• (ChanBaek) Persian TranslationDonde viven las historias. Descúbrelo ahora